نگاه كلّى به احاديث فصاحت و بلاغت
	پرسش :
	
احادیث چه نگاه کلی به فصاحت و بلاغت دارند؟
	پاسخ :
	
  
در يك نگاه كلّى مى توان احاديث فصاحت و بلاغت را به دو دسته تقسيم كرد :
  
    ۱ . ستايش فصاحت و بلاغت
  
  دسته اوّل از احاديث فَصاحت و بَلاغت احاديثى هستند كه فصاحت و بلاغت را زيور انسان و كمال مؤمن و از ويژگى هاى سخن خدا و اولياى الهى مى شمارند ، مانند آنچه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه :
  جَمالُ الرَّجُلِ فَصاحَةُ لِسانِهِ .[۱]
  زيبايى مرد ، شيوايى زبان اوست .
  و نيز از امام باقر عليه السلام روايت شده كه مى فرمايد :
  إنَّ اللّهَ تَعالى أعطَى المُؤمِنَ[۲]البَدَنَ الصَّحيحَ وَ اللِّسانَ الفَصيحَ .[۳]
  خداوند متعال به مؤمن ، تنِ سالم و زبان شيوا عطا كرده است .
  و يا از امام على عليه السلام گزارش شده كه مى فرمايد :
  إنّا لَأُمَراءُ الكَلامِ ، وَ فينا تَنَشَّبَت عُروقُهُ ، وَ عَلَينا تَهَدَّلَت غُصونُهُ .[۴]
  ما اميران سخنيم . رگ و ريشه هاى سخن ، در ميان ما دويده و شاخه هاى آن بر ما آويخته است .
  
    ۲ . نكوهش فصاحت و بلاغت
  
  دسته دوم از احاديث فَصاحت و بَلاغت، احاديثى هستند كه فصاحت و بلاغت را به شدّت مذمّت مى كنند و فقد اين صفت را ستايش مى نمايند ، مانند آنچه از پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش شده كه مى فرمايد :
  إنَّ اللّهَ عز و جل يُبغِضُ البَليغَ مِنَ الرِّجالِ ، الَّذى يَتَخَلَّلُ بِلِسانِهِ تَخَلُّلَ الباقِرَةِ بِلِسانِها .[۵]
  خداوند عز و جل از مرد سخنورى كه زبانش را مانند گاو به هر طرف مى چرخاند [و هر رطب و يابسى را به دهان مى آورد]، نفرت دارد .
  و يا خطاب به عبد اللّه بن رواحه مى فرمايد :
  كُفَّ عَنِ السَّجعِ ؛ فَما اُعطِىَ عَبدٌ شَيئا شَرّا مِن طَلاقَةٍ فى لِسانِهِ .[۶]
  از سجع گويى خوددارى كن ؛[۷]زيرا به هيچ بنده اى چيزى بدتر از زبان آورى [و افسار گسيختگى در زبان]، داده نشده است .
  و يا در ستايش از ناتوانى در سخن گفتن ، نقل شده كه فرمود :
  الحَياءُ وَ العِىُّ شُعبَـتانِ مِنَ الإِيمانِ ، وَ البَذاءُ وَ البَيانُ شُعبَـتانِ مِنَ النِّفاقِ .[۸]
  شرمْدارى و كُندزبانى ،[۹]دو شاخه از ايمان اند ، و بدزبانى و لفّاظى ،[۱۰]دو شاخه از نفاق .
  و نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مى فرمايد :
  إنَّ الحَياءَ وَ العَفافَ وَ العِىَّ ـ عِىَّ اللِّسانِ لا عِىَّ القَلبِ ـ مِنَ الإِيمانِ ، وَ الفُحشَ وَ البَذاءَ وَ السَّلاطَةَ مِنَ النِّفاقِ .[۱۱]
  شرم و عفّت و كندى ـ كندى زبان ، نه كندى دل ـ از ايمان است و دشنامگويى و بى شرمى و تندى زبان ، از نفاق است .
  
    ارزيابى احاديث فصاحت و بلاغت
  
  صرف نظر از اسناد اين دو دسته احاديث ، در جمع بندى و ارزيابى آنها مى توان گفت كه آنها با هم تعارضى ندارند ، با اين توضيح كه فصاحت و بلاغت، در واقع ، عبارت است از هنر (يا به تعبير دقيق تر : مهارتِ) خوب سخن گفتن ، و اين هنر ، مانند هر هنر ديگر مى تواند ارزش يا ضدّ ارزش باشد . اگر اين هنر در خدمت انسان و ارزش هاى اخلاقى و انسانى به كار گرفته شد ، كمال و بسيار ارزشمند است و اگر در جهت ضدّ اخلاقى و ضدّ انسانى مورد استفاده قرار گرفت ، نقص و بسيار نكوهيده است .
  بر اين اساس ، احاديثى كه فصاحت و بلاغت را ارزش مى دانند ، ناظر به مواردى هستند كه اين هنر در جهت اهداف صحيح انسانى و الهى به كار گرفته شده ، و احاديثى كه آن را نكوهش مى كنند ، ناظر به مواردى هستند كه اين هنر در جهت اهداف نامشروع و ضدّ ارزشى مورد استفاده قرار گرفته است ، مانند آنچه در كتاب سعد السعود از كتاب زبور از خداوند متعال نقل شده كه مى فرمايد :
  أفصَحتُم فِى الخُطبَةِ و قَصَّرتُم فِى العَمَلِ ، فَلَو أفصَحتُم فِى العَمَلِ و قَصَّرتُم فِى الخُطبَةِ لَكانَت أرجى لَكُم ، وَ لكِنَّكُم عَمَدتُم إلى آياتى فَاتَّخَذتُموها هُزُوا ، و إلى مَظالِمى فَاشتَهَرتُم بِها .[۱۲]
  در سخنرانى [و گفتار] ، شيوايى به خرج مى دهيد و در كردار ، كوتاهى مى ورزيد ، حال آن كه اگر در كردار ، خلوص [يا شيوايى] به خرج مى داديد و در سخنرانى [و گفتار ]كوتاهى مى نموديد ، برايتان اميدوار كننده تر بود ؛ ليكن شما به آيات من روى آورديد و آنها را به ريشخند گرفتيد ، و به معاصى ام روى كرديد و بدانها زبانزد شديد .
  
    
    
    
      
        [۲]شايد در اين حديث ، مقصود از مؤمن ، اهل بيت عليهم السلام باشد.
     
    
    
    
    
    
      
        [۷]ظاهرا ، مراد از «سجعِ» نهى شده در اين حديث ، مطلق سجع نيست؛ بلكه مقصود، آن سجعى است كه در راه باطل به كار گرفته شود .
     
    
      
        [۸]سنن الترمذى : ج ۴ ص ۳۷۵ ح ۲۰۲۷ ، مسند ابن حنبل : ج ۸ ص ۳۰۸ ح ۲۲۳۷۵ ، المستدرك على الصحيحين : ج ۱ ص ۵۱ ح ۱۷ ، شعب الإيمان : ج ۶ ص ۱۳۳ ح ۷۶۰۶ ، مسند ابن الجعد : ص ۴۳۳ ح ۲۹۴۹ ، كنز العمّال : ج ۳ ص ۱۲۰ ح ۵۷۶۵. نيز، ر.ك : سنن الدارمى : ج ۱ ص ۱۳۶ ح ۵۱۵ ، المصنّف، عبد الرزّاق : ج ۱۱ ص ۱۴۲ ح ۲۰۱۴۷ ، المصنّف، ابن أبى شيبه : ج ۸ ص ۳۰۳ ح ۵۳ ، السنن الكبرى : ج ۱۰ ص ۳۲۸ ح ۲۰۸۰۸ ، المعجم الكبير : ج ۱۹ ص ۳۰ ح ۶۳ .
     
    
      
        [۹]«عِىّ (كُندزبانى)» در مقابل «بيان (لفّاظى)» ، به معناى ناتوانى در گفتار و بيان مطالب است ، و در اين جا مراد، اين است كه شخص بر اثر شرم و خجالت نتواند سخن خود را روان و گويا ادا كند ؛ بلكه دچار لكنت زبان شود .
     
    
      
        [۱۰]در متن عربى حديث، اصطلاح «بيان» آمده است كه به معناى لفّاظى و شيوا سخن گفتن و اظهار پيشى داشتن بر مردم است و گويى نوعى خودشيفتگى و كبر در آن است .
     
    
      
        [۱۱]الزهد، حسين بن سعيد : ص ۷۰ ح ۲۱ ، الكافى : ج ۲ ص ۱۰۶ ح ۲ و ص ۳۲۵ ح ۱۰ ، بحار الأنوار : ج ۷۱ ص ۲۸۹ ح ۵۶ .
     
    
   
 	بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت