بزرگترین کاری که در حوزه مبارزه با تحریفات قیام سیدالشهدا (علیه السلام) صورت گرفت، دانشنامه امام حسین (علیه السلام) است. یکی از مهم ترین دغدغه هایی که آیت الله ری شهری در این کار داشتند تهیه متنی بود که گسترده و قابل اعتنا باشد
شهادت امام حسین(ع) و واقعه عاشورا همچنان زنده و پویا است و گذر زمان از اثرگذاری آن کم نکرده، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رویکرد توجه به قیام امام حسین(ع) و مقتل ایشان بیشتر شد و همین توجه، ضرورت نیازهای پژوهشی به این موضوع را نیز بیشتر کرد.
دانشنامه امام حسین (علیه السلام) اثری است که در سالیان اخیر مورد توجه منتقدان و صاحب نظران عرصه عاشورا پژوهی قرار گرفته، از دل آن آثاری همچون شهادت نامه امام حسین (ع) نیز منتشر شده است.
در آستانه ماه محرم با حجت الاسلام سید محمود طباطبایی نژاد مدیر گروه سیره نگاری پژوهشگاه علوم قرآن و حدیث درباره این اثر ارزشمند گفت و گو کردیم.
ابتدا درباره هدف اصلی تدوین دانشنامه امام حسین (علیه السلام) توضیح دهید.
یکی از دغدغه هایی که برخی فرهیختگان در حوزه مقتل امام حسین(علیه السلام) داشته اند، مبارزه با تحریفات است. در این عرصه، بزرگانی مانند مرحوم محدث نوری، شهید مطهری و پیشتر از ایشان مرحوم فرهاد میرزا نویسنده کتاب «قمقمام زَخّار و صمصام بتّار» تلاش کردند با تحریفات واقعه کربلا و قیام امام حسین (علیه السلام) مبارزه کنند.
باید گفت بزرگترین کاری که در حوزه مبارزه با تحریفات قیام سیدالشهدا (علیه السلام) صورت گرفت، دانشنامه امام حسین (علیه السلام) است. یکی از مهم ترین دغدغه هایی که آیت الله ری شهری در این کار داشتند تهیه متنی تهیه بود که در گسترده و قابل اعتنا باشد. چون وقتی گفته می شود «از منابع ضعیف نخوانید» عزیزان سخنران و ذاکران اهل بیت(ع) می گویند «پس چه بخوانیم؟!»
ما با استفاده از انبوهی از متون کتاب های معتبر و بهره گیری از محققان چیره دست توانستیم حدود 4200 نقل منابع کهن را در بیش از 6600 صفحه جمع آوری کنیم و نشان دهیم از منابع کهن می توان متونی فراوان به دست آورد که معتبر و قابل قبول است.
*ارائه متن عربی با ترجمه فارسی / پنج نقشه ابتکاری در دانشنامه
یکی از کاستی هایی که در اینگونه آثار دیده می شود، این است که دست خواننده از تطبیق متن عربی با ترجمه فارسی کوتاه است، چون معمولا متن عربی ذکر نمی شود. برای رفع این کاستی چه کرده اید؟
در این کار عین متن عربی هم (همراه با اعراب آن) از منابع حدیثی و تاریخی شیعه و سنی و منابع مرتبط با واقعه کربلا بیان شده تا پژوهشگر متن عربی و ترجمه فارسی آن را ببیند.
همراه با ترجمه لغات مشکل عربی، أعلام جغرافیایی و اشخاص نیز توضیح داده شده، همچنین 5 نقشه ابتکاری در این دانشنامه ارائه شده که عبارت است از: نقشه کوفه و قیام حضرت مسلم، نقشه استقرار و حرکت امام(ع) در مکه، نقشه مسیر حرکت حضرت از مدینه به مکه و سپس تا کربلا، نقشه مسیر حرکت اسیران از کوفه تا شام و نقشه مسیر بازگشت به مدینه .
یکی دیگر از ویژگی های دانشنامه، «بیان ها» است. ما از یک طرف متن محور بوده و عین متون را آورده ایم، اما در مواقعی که متن نیاز به توضیح یا تحلیل داشته، این کار را انجام داده ایم که برای محققان بسیار راهگشاست.
*در «دانشنامه امام حسین(ع)» نوشته اید که در بحث سند گزارش ها، مانند مسائل فقهی، مته به خشخاش نمی گذاریم، آیا به این معناست که به هر گزارشی که در دانشنامه بیان شده، می توان استناد کرد؟
اگر می گوئیم فلان کتاب معتبر است، به هیچ عنوان به این معنی نیست که هر آنچه در آن آمده قابل قبول است. اساسا ما غیر از قرآن کتابی نداریم که اشکالی بر آن وارد نباشد. کتاب معتبر یعنی کتابی که محققان اصل آن را رد نکرده اند و تلقی به قبول شده، البته ممکن است مواردی از آن هم قابل نقد باشد.
ما حد اکثر تا منابع قرن نهم را استفاده می کنیم و از منابع قرن دهم به بعد به عنوان منبع خبری استفاده نکرده ایم.
با برخی گزارش های متفرد در منابع کهن چگونه رفتار می کنید؟
وقتی کتابی، متنی قابل قبول ذکر می کند، ما هم می آوریم و اساسا باید بدانیم در مسائل تاریخی بخشی جزو قطعیات است و بخشی زیاد از آن را هم یقین نداریم که این اتفاق افتاده یا نه، چون علم غیب نداریم.
مثلا شهادت امام حسین و علی اکبر و علی اصغر (علیهم السلام) قطعی است، اما جزئیات آن را بر اساس کتاب های قابل قبول نقل می کنیم و اگر اشکالش را متوجه شویم، آن را نقد می کنیم و در دانشنامه به این روش پایبند بوده ایم.
*سخنی که بعد از هزار سال نقل می شود قابل اعتنا نیست
یعنی هر آنچه در منابع قرن دهم به بعد آمده بی اعتبار است؟
وقتی می گوییم کتابی ضعیف است یا به کتاب های معاصر به عنوان منبع خبری استناد نکرده ایم، به این معنا نیست که هر چه در آن بیان شده، دروغ است، بلکه یعنی این کتابِ متأخر یا ضعیف، کتابی است که تازه نوشته شده، حال اگر سخنی در آن است که در کتاب های کهن آمده باشد، ما به همان کتاب های کهن اتکا و از آن نقل می کنیم، اما اگر کتاب متاخر یا ضعیف مطلبی نقل کرده که در منابع کهن نیست، برای ما قابل قبول و اتکا نیست. به عبارت دیگر به منفردات و متفرّدات منابع ضعیف و متأخر اعتماد نمی کنیم.
سخنی که بعد از هزار سال نقل می شود و پیش از این هیچ کس آن را نگفته، اساسا شایسته اعتنا نیست.
ما متون قابل قبول بسیاری در منابع شیعه و سنی داریم که می توانیم به آن مراجعه کنیم و نیازی به منابع ضعیف نداریم. چون ما از یک قیام اثرگذار سخن می گوییم که رهبرش معصوم و الگوست و باید این الگو به درستی به مردم معرفی شود. حق نداریم از یک کتاب که محققان او را رمی به ضعف کرده و رد کرده اند، مطالبی که اشکالات زیاد دارد نقل کنیم و به معصوم نسبت دهیم.
دلیل تغییر منابع تاریخی از قرون اول تا کنون چیست؟
برخی فضلا معتقدند بزرگانی مانند میرزا حبیب الله کاشانی نویسنده تذکره الشهداء یا ملا آقا دربندی صاحب اسرار الشهادات، بالاخره مطلب خود را از منبعی نقل کرده اند، اگر چه صرفاً به عباراتی مانند «قالوا» یا «قیل» بسنده می کنند.
طبعاً اختلاف نظر در حیطه های مختلف وجود دارد، ولی نکته مهم این است که نظر دادن در هر حوزه ای نیازمند آن است که در آن حوزه متخصص باشیم. بسیاری از اوقات این طور برداشت می شود که اگر دانشمندی در یک عرصه، برجسته است پس در عرصه های دیگر هم سخن او قابل اعتنا است، حال آنکه اینگونه نیست. در تجربه ها و پژوهش های مختلف ثابت شده اگر شخصی فقیه برجسته یا حتی یک مرجع تقلید است، لازمه اش این نیست که در سیره و تاریخ هم متخصص باشد.
کسی در تاریخ متخصص است که منابع را بشناسد، نه کسی که فرق میان منابع را نمی شناسد و نمی داند قیام امام در چه کتاب هایی به چه صورتی بیان شده و از قرون آغازین تا کنون چه تغییراتی کرده است.
بیشتر افرادی که می گویند همه حرف ها {ی این کتاب ها} قابل قبول است، نگاهی به منابع نکرده اند تا ببینند چگونه در کتاب های تا قرن نهم، مطلبی درباره یکی از شهدا تنها در یکی دو صفحه بیان شده، اما ناگهان در کتاب های جدید به صورت چندین برابر و با جزئیات زیاد نقل می شود، آن هم کتاب هایی که وقتی به منبعشان مراجعه می کنیم، می بینیم سخنان غیر مشهور و معروف در آن زیاد مطرح شده است.
شاید نقل سینه به سینه بوده، در اینگونه موارد آیا باید لزوما سند مکتوب داشته باشیم؟
اگر معلوم شود که سند آن بدون انقطاع متصل است به افرادی که قابل اعتنا هستند یا کتابی که قابل اعتماد بوده، مشکلی ندارد، ولی ما بسیاری از اوقات گمان می کنیم مطلبی که الآن مشهور است همیشه مشهور بوده! حال آنکه گاهی اوقات، در 50 سال پیش از این زمان، اصلا چنین مطلبی وجود نداشته است.
یعنی شما به «قول مشهور» معتقد نیستید؟!
این اشتباهی است که افراد غیر متخصص مرتکب می شوند و می گویند: «همه می گویند». فقها هم به «مشهور متقدمین» اعتنا می کنند (یعنی آنانی که به عصر اول نزدیک بوده اند) نه هر مشهوری؛ نه متنی که بعد از 1200 سال سخنی را به امام معصوم(ع) نسبت می دهد، در حالی که شیعه و سنی هیچگاه آن را مطرح نکرده اند. البته ما نمی گوییم که این کتاب ها دروغ است، اگر چه برخی از آنها آنقدر غیر معقول است که مسلماَ دروغ است.
باید توجه کنیم که قرآن می فرماید: «و لا تقف ما لیس لک به علم» یا «إن الظن لا یغنی من الحق شیئا» پس نباید به مطلب غیر علمی تکیه کرد.
*ویژگی منابع تاریخی ضعیف
شاید بد نباشد درباره منابعی که از نظر شما ضعیف هستند، بیشتر صحبت کنیم. این منابع چه ویژگی هایی دارند؟
یکی از ویژگی های کتب ضعیف همین قول های بی سند است؛ «قالوا» یا «قیل» یا «گفته می شود» که معلوم نیست صاحب قول کیست.
مثالی می زنم؛ اگر الآن کسی کتابی بنویسد و هر آنچه را که شنیده ، نقل کند و بگوید «می گویند» این یعنی نویسنده از زبان مردم زمان خودش آن مطلب را نقل کرده ، یا همین شایعات سیاسی و اجتماعی که الآن در جامعه یا فضای مجازی مطرح می شود و بعضی هم به آن استناد می کنند!
یکی دیگر از ویژگی های متون ضعیف این است که در متون قبل از آنها موضوعی به صورت یک متن محدود مطرح شده، اما در کتاب های ضعیف ناگهان با شاخ و برگ و جزئیات زیاد نقل می شود که سابقه ای هم پیش از آن نداشته ، این نشان دهنده داستان سُرایی در این متون است که نمونه های آن نیز فراوان می باشد.
از دیگر ویژگی های این کتاب ها حرف های غیر معقول و مخالف مشهور است؛ مثلا «امام حسین ده ها هزار نفر را کشته» که اساسا با مدت زمان واقعه کربلا که کمتر از یک روز بوده ، در تناقض است و مشخص می شود این نقل از حدیث و تاریخ نبوده است.
شاید از معجزات حضرت بوده است...
قرار نبوده معجزه ای صورت بگیرد. البته ممکن است در جزئیاتی معجزاتی رخ داده باشد، اما اساس بر این بوده ، که روال کار طبیعی باشد، وگرنه امام حسین(ع) اصلا نباید شهید می شد. یک جنگ طبیعی بوده البته با شجاعت ها و از خود گذشتگی های اهل بیت و یاران حضرت.
اما کاملا روشن است که به علل مختلف از جمله روی کار آمدن صفویه و برطرف شدن جوّ تقیه و مشکلات شیعیان برای مرثیه خوانی و عزاداری امام حسین (علیه السلام) که تا آن زمان وجود داشته ، افرادی با انگیزه های مختلف این کتاب ها را پدید آورده اند که جاذبه هم داشته است.
البته ما نمی خواهیم بگوییم صاحب کتاب آدم خوبی نبوده و این مطالب را جعل کرده ، سخن این است که این افراد، غیر متخصص بوده و به هر مطلبی اعتماد کرده اند.
محدث نوری (رحمه الله) می گوید: یک کتاب مقتل بی سر و ته را به نجف آوردند که نویسنده اش معلوم نبود و آن را به علمای نجف نشان دادند. علما آن را غیر قابل اعتماد دانستند. همان زمان مرحوم دربندی در حال نوشتن کتاب «اسرار الشهادات» بود، همه آن کتاب مجعول را وارد اسرار الشهادات کرد؛ داستان هایی عجیب و غریب در این کتاب است (به ویژه در چاپ اول که نویسنده در چاپ های بعد آنها را کم کرد!)
از دیگر ویژگی های این کتاب ها نسبت هایی است که به منابع معتبر می دهند، ولی در آنها وجود ندارد و انسان متوجه می شود که مؤلفین اهل دقت نبوده اند. مثلا می گویند «مرحوم صدوق» فلان مطلب را گفته است، ولی در کتاب صدوق نیست. ظاهرا نویسنده از واسطه ای شنیده که موثق نبوده است.
شاید نسخه ای داشته اند که در اختیار ما نیست…
اساسا مؤلفین این کتاب ها خودشان هم ادعا نکرده اند که نسخه هایی خاص در اختیارشان بوده ، علاوه بر این که اگر این اشکالات یکی دو مورد بود، قابل اغماض بود، اما وقتی تعداد اشکالات زیاد شد، ایراد جدی است.
آیا این موارد صرفا به کتاب های قرن دهم به بعد مربوط می شود؟ آیا در قرن های قبل تر ما منابع ضعیف نداریم که از این داستان سُرایی ها داشته باشد؟
خیلی کم است. تجربه ما نشان می دهد هر چه به قرن های متقدم و نزدیک به اصل حادثه باز می گردیم، کتاب ها بن مایه ای قوی تر دارند و هر چه دور می شویم این ضعف قابل مشاهده است.
حتی معمولاَ در کتب حدیث هم اینگونه است. کتاب های قرن سوم تا پنجم چه در تاریخ و چه در حدیث معمولا از این شاخ و برگ ها و اشکالات کم دارند. در قرن ششم و هفتم کاملا معلوم است که نسبت به قرن چهارم و پنجم ضعیف شده و منابع ما وزانت کمتری دارند و حرف های عجیب و غریب و خاص در آنها راه یافته است.
تا قرن هشتم و نهم این روال ادامه دارد، اما مقتل امام حسین(ع) از قرن دهم (با کتاب روضه الشهدای کاشفی) وارد مرحله ای جدید می شود و کاملا مشخص است که جوّ عوض می شود.
نکته ای که درباره «روضه الشهدا» باید گفت این که شاید خود کاشفی که آدمی ادیب و سخنور بوده، قصد نداشته آن را به عنوان یک کتاب منبع خبری ارائه کند. او می خواسته با زبان حال و با بیان زیبا، ماجرای عاشورا را نقل کند؛ همانند یک پرده خوانی و تعزیه. طبعاَ گاهی در اینها موضوعاتی واقعی است و بعضی موضوعات واقعی نیست، اما بعدها این را به عنوان یک منبع خبری تصور کرده اند.
در فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی تاریخی هم می بینیم که بخشی از آن اصل تاریخ است و بخشی دیگر کار فیلم ساز که مقتضای فیلم هم این است.
مورخانی مانند ابن اعثم و دینوری نویسندگان الفتوح و اخبار الطوال، سند روایت هایشان را صرفاً در ابتدای کتاب بیان کرده اند. مرحوم مجلسی هم در بحار الانوار همین کار را کرده و کتاب هایی را که از آنها روایت نقل کرده، معرفی نموده است. پس چرا به روایات بحار که مرحوم مجلسی بدون بیان سند و صرفا با عباراتی مانند : «قیل» یا «قالوا» یا «رأیت فی بعض تئالیف اصحابنا» نقل کرده ، استناد نمی کنید؟ آیا آنها را هم معتبر نمی دانید؟
سوال خوبی است. ما بحار را جزو کتب متأخر حساب می کنیم. کتاب های متقدم که نام بردید اگر منبع خودشان را نیاورند ما احتمال می دهیم منبعی در اختیارشان بوده که ما نمی شناسیم، هر چند ما کتاب های متقدم را هم درجه بندی کرده ایم. مثلا الفتوح را در درجه تاریخ طبری نمی دانیم، ولی قابل قبول می دانیم.
اما درباره بحار الانوار، خوبی این کتاب این است که منابع خود را نوعا معرفی کرده ، قبلا هم گفتیم در مواردی که از منبع کهن استفاده کرده، ما به همان متن کهن استناد می کنیم، اما وقتی که بحار می گوید «بعض تئالیف اصحابنا» ما دریافته ایم که منظور ایشان، مرحوم طریحی صاحب کتاب «منتخب الاثر» است. علامه مجلسی وقتی از مرحوم طریحی مطلبی نقل می کند اسم کتاب او را نمی آورد.
شاید به این دلیل که خود او هم این کتاب را در سطحی نمی دانسته که اسمش را بیاورد، با توجه به اینکه مبنای علامه این است که اسم کتاب را بیان کند.
وقتی منتخب طریحی از نظر ما کتاب متأخر و ضعیف است، با نقل مرحوم مجلسی نمی تواند قوت پیدا کند ، چون خود ایشان هم نفرموده که «هر آنچه نقل می کنم معتبر است» یا «کتابی که من می آورم قابل قبول است» چون علامه مجلسی در صدد بوده یک دایره المعارف جمع کند تا اگر در گذر زمان کتاب هایی از میان رفت، در بحار قابل دسترس باشد.
علاوه بر این موردی که فرمودید در کتاب طریحی است، مواردی هم وجود دارد که منبع آن معلوم نباشد؟
بله. گاهی اوقات علامه می گوید «فی نسخه عتیقه» و معرفی نمی کند. اینها هم نمی تواند برای ما معتبر باشد چون فرد ناشناس را باید اعتبارسنجی کنیم.
چرا به اعتماد علامه مجلسی به آن منبع، استناد نمی کنیم؟
چون خود ایشان نگفته من آن منبع را توثیق می کنم. اگر او را توثیق کند، ما به توثیق ایشان اعتماد می کنیم (البته اگر قرائنی بر خلاف آن نباشد) ولی ایشان این طور نمی گوید.
موردی هست که مثال بزنید؟
علامه مجلسی در ماجرای شهادت حضرت عباس (علیه السلام) نقلی را از همین «بعض تئالیف اصحابنا» بیان می کند که در واقع همان نقل طریحی است، لکن آن را تلخیص می کند، چون ظاهرا بعضی فقراتش از نظر ایشان خیلی عجیب است.
مرحوم طریحی شهادت حضرت عباس(ع) را در چند صفحه به صورت مفصل نقل می کند و بعد از شهادت ابوالفضل (علیه السلام) از قول امام حسین (علیه السلام) می نویسد: «حضرت به دشمن فرمود: اگر بگذارید من بروم، قول می دهم که روز قیامت هم از شما شاکی نباشم! (نقل به اجمال) »
یعنی بعد از اینکه همه رفته اند و امام تنها شده، حضرت این طور التماس می کند. این نسبتی بد به امام است. این خلاف شرافت انسانی است که شخصی رئیس گروهی شود و وقتی یارانش کشته می شوند بگوید نه تنها الآن، حتی بعداً هم با شما کاری ندارم!
علامه مجلسی این قسمت ها را نیاورده ولی بقیه فقرات را ذکر کرده است.
نکته ای که بعضی مطرح می کنند، این است که اختلاف متون جدید با قدیم ضرری به کسی نمی زند. چه لزومی دارد که ما مرتبا تاکید می کنیم آن متن درست است و اینها غلط؟
چیزی که دروغ یا خلاف واقع باشد، حتما لازم نیست ضرر بزند. از میان سخن انسانی که معتبر حرف می زند با انسانی که خلاف آن را می گوید، عقلا و شرعا باید حرف آن انسان معتبر را قبول کنیم، اگر چه ممکن است ضرری هم در این میان نباشد.
خود حقیقت گوهری ارزشمند است که باید از آن پاسداری کرد و اگر راه باز شد بر اینکه هر چه که ضرر ندارد اضافه کنیم، معلوم نیست به کجا خواهیم رسید! و قطعا مطلب خلاف حقیقت عین ضرر است.
آن قدر بزرگان دین ما به حقیقت و راستی اعتنا داشتند که برای «راست گفتن» هزینه می دادند.
مورخان شیعه و سنی در طول سفر امام حسین (علیه السلام) از مدینه تا کربلا حتی یک مورد سخن دروغ که از امام صادر شده باشد، نقل نکرده اند.
حتی حضرت برای حفظ جان خود و عزیزانشان حرفی خلاف حقیقت نزدند، آن وقت ما برای روضه ایشان که کاری مستحب است، دروغ بگوییم؟!
برخی مطالب نو و تازه در دانشنامه به چشم می خورد که شاید بتوان از آن به عنوان «روضه های جدید» یاد کرد. چند نمونه از این موارد را ذکر بفرمایید.
یکی از اتفاقاتی که کمتر بیان شده این که امیرالمومنین(ع) به همراه حسنین (علیهم السلام) دست کم سه بار در کربلا حاضر شده اند؛ دو بار در مسیر جنگ صفین و یک بار در مسیر رفتن به جنگ نهروان.
همچنین خوابی عجیب و جان سوز که حضرت در آنجا می بییند و در منابع معتبر بیان شده و حتی می توان آن را یک فیلمنامه کرد.
حتی مسند احمد بن حنبل که یکی از مهم ترین منابع اهل سنت است، اخباری از شهادت امام بیان کرده که بسیار قابل استفاده است.
در کتاب های تاریخی شیعه نقلی وجود دارد که پیامبر (ص) خاک کربلا را به ام سلمه دادند، اما در ارشاد مرحوم شیخ مفید این نقل آمده پیامبر(ص) را شبانه به کربلا بردند (گویا إسرایی صورت گرفته)؛ یا نکاتی درباره کیفیت شهادت حضرت عباس(ع) که از منابع کهن نقل کرده ایم و در کتاب ها عموما بیان نشده؛ یا اینکه تیری که به گلوی علی اصغر(ع) خورد «مِشقَص: تیری که پیکان آن بلند است» بوده است.
به سخنرانان و ذاکران توصیه می کنم برای اینکه به روضه های جدید دست یابند(ع) با دقت بخش مقتل را مطالعه کنند.
کتاب های جدید را هم ارزیابی می کنید؟ آیا روند افزوده شدن روضه های جدید نا معتبر ادامه دارد یا متوقف شده است؟
روند که متوقف نشده ، اساسا روضه سازی که از زمان صفویه آغاز شده بود، ادامه دارد و در حیطه های مختلف ما روضه های جدید می شنویم.
شاید یک توجیه هم این است که این روضه ها «زبان حال» است، اما «زبان حال» با «زبان قال» متفاوت است. زبان حال این است که شنونده یا خواننده بفهمد که گوینده یا نویسنده «زبان حال»نقل می کند، اما اگر به عنوان «خبر» بگوید که امام صادق یا امام حسین این را فرمود قابل قبول نیست.
این درست نیست که مرثیه خوان برای گرم تر شدن مجلسش سخنی نادرست را به معصوم نسبت دهد.
یکی از نکات دانشنامه و شهادتنامه – که بر اساس روال همیشگی خانواده های حدیثی است- این است که گزارش ها تقطیع شده است. آیا برای کسانی که می خواهند ماجرای نهضت حسینی را به صورت یک متن پیوسته و دنباله دار مطالعه کند فکری کرده اید؟
دو کار کرده ایم. اول اینکه شش مقتل مهم و اثرگذار در حیطه عاشورا پژوهی را گردآوری و به دانشنامه پیوست کردیم که دانشنامه را 16 مجلد کرد. ارشاد مفید، تاریخ طبری، الفتوح ابن اعثم، ملهوف سید بن طاووس، بخش مجالس مربوط به عاشورا از امالی شیخ صدوق و بخش مرتبط با شهدای کربلا از مقاتل الطالبیین.
البته در دانشنامه همه متون این کتاب ها را نیاورده ایم و بخش قابل قبول را بیان کرده ایم، اما در اینجا کل متن را (بدون تحلیل و نتیجه گیری) آورده ایم تا اگر محققی بخواهد کل متن را یک جا مطالعه کند از این پیوست استفاده کند.
دوم اینکه از همان اوایل آیت الله ری شهری به فکر بودند که ما مقتلی پیوسته و بدون تقطیع هم تدوین کنیم و این اتفاق را به شکل یک جریان، از کتب معتبر روایت کنیم ( شبیه مقتل خوانی عرب ها). مقدمات این کار هم انجام شده و متن در مرحله ویراستاری است.
سخن آخر؟
ما به سبب اینکه بخش قیام و شهادت امام بیشتر محل مراجعه بود این بخش را به صورت جدا با نام «شهادتنامه امام حسین» در دو مجلد چاپ کردیم که متن فارسی بالا و در پاورقی متن عربی بیان شده، به ویژه مداحان و ذاکران و سخنرانانی که نمی توانند از دانشنامه بهره ببرند می توانند از این دو مجلد استفاده کنند.
همچنین متن کامل دانشنامه امام حسین (علیه السلام) بر روی پایگاه اینترنتی کتابخانه مدرسه فقاهت بارگذاری شده است که علاقه مندان می توانند از آن بهره ببرند.