احاديث است. سعد بن ابى وقّاص ، آن را از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده است و طريق هاى حديث سعد ، جدّا فراوان است و ابن ابى خيثمه و ديگران ، اين طريق ها را ذكر كرده اند.
ابن عبّاس، ابو سعيد خُدْرى، امّ سلمه ، اسماء بنت عميس، جابر بن عبد اللّه و گروهى كه ذكر آنها به درازا مى كشد نيز اين حديث را نقل كرده اند. ۱
و محمّد بن يوسف گنجى نوشته است :
بر صحّت اين حديث ، اتّفاق است . پيشوايان حافظ حديث ، مانند: ابو عبد اللّه بخارى در الصحيح خود، مسلم بن حجّاج در الصحيح خود، ابو داوود در السنن خود، ابو عيسى ترمذى در الجامع خود، ابو عبد الرحمان نسايى در السنن خود و ابن ماجه قزوينى در السنن خود ، آن را نقل كرده اند و همه بر درستى آن اتّفاق دارند، تا آن جا كه بر صحّت آن اجماع است. حاكم نيشابورى گفته است : اين حديث به حدّ تواتر رسيده است. ۲
و سيوطى حديث منزلت را در كتابش به نام «الأزهار المتناثرة فى الأخبار المتواترة» كه مختص نقل احاديث متواتر است ، آورده و با اين كار به تواتر آن تصريح كرده است. ۳
آنچه آورديم، گوشه اى از نظريات بيان شده درباره اسناد اين روايت را نشان مى دهد و ترديدى نيست كه جستجو در منابع و كتاب هاى حديثى، هر گونه شك در صدور قطعى آن را نفى مى كند.
از نظر مضمون حديث نيز مى بينيم كه همه آنچه هارون در عصر موسى عليه السلام داشته است ، بجز نبوّت، براى على عليه السلام قرار داده شده است . قرآن كريم ، مقام هاى هارون را