گفتند : خدا و پيامبرش داناترند.
فرمود : «هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست». ۱
و ـ خاطرات امام على عليه السلام
۱۲۴.امام على عليه السلام :پيامبر خدا به قصد حَجّة الوداع بيرون آمد. سپس [ در بازگشت] ، به غدير خم رسيد. به دستور او برايش چيزى شبيه منبر ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوى مرا گرفت [ و بالا برد]، تا آن جا كه سفيدى زير بغلش ديده شد و با صداى بلند، در همان جايگاه فرمود : «هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست. خدايا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!».
پس با ولايت من، ولايت خدا و با دشمنى با من، دشمنى با خدا محقّق مى شود.
خداوند عز و جل در آن روز، نازل كرد : «امروز، دينتان را برايتان به كمال رساندم و نعمتم را بر شما كامل كردم و دين اسلام را برايتان پسنديدم»۲ . پس، ولايت من مايه كمال دين و رضايت پروردگار ـ كه يادش بلند باد ـ است. ۳
ز ـ احتجاج على عليه السلام
۱۲۵.الاحتجاج :امير مؤمنان [ پس از وفات پيامبر خدا و انتخاب ابو بكر] فرمود : «اى گروه مهاجر وانصار! خدا را [ در نظر بگيريد] ، خدا را [ در نظر بگيريد]! عهد پيامبرتان را درباره من از ياد مبريد و قدرت محمّد صلى الله عليه و آله را از خانه او و از درون منزلش به بيرون و به