173
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

سپس هر دو برخاستند و چون به در رسيدند ، مغيره گفت : اى عمر! به خدا سوگند ، پيامبر خدا وفات يافته است!
عمر گفت : دروغ مى گويى! پيامبر خدا وفات نيافته است ؛ بلكه تو در پى فتنه اى . پيامبر خدا وفات نمى كند تا آن كه منافقان را نابود سازد .
سپس ابو بكر آمد و عمر ، همچنان براى مردم سخن راند . پس ، ابو بكر به وى گفت : ساكت شو!
عمر ، ساكت شد و ابو بكر بالا رفت و پس از حمد و ثناى الهى ، آيه : «بى گمان ، تو [ اى پيامبر! ]مى ميرى و آنان نيز مى ميرند» را قرائت كرد و پس از آن [ ،آيه] : «و محمّد ، جز پيامبرى نيست كه پيش از او هم پيامبرانى بوده اند . آيا اگر بميرد يا كشته شود ، [ از دين او ]باز مى گرديد؟»۱ را خواند تا آن كه از آيه فارغ گشت . سپس گفت : هر كس محمّد را مى پرستد ، [ بداند كه ]محمّد در گذشت و هر كس كه خدا را مى پرستد ، پسْ خدا زنده است و نمى ميرد .
عمر گفت : آيا اين ، در كتاب خداست؟
[ ابو بكر] گفت : آرى .
عمر گفت: اى مردم! اين، ابو بكر و ريش سفيد مسلمانان است . پس با او بيعت كنيد . مردم نيز بيعت كردند . ۲

ب ـ آنچه در سقيفه گذشت

۱۳۹.صحيح البخارىـ به نقل از ابن عبّاس ، از خطبه عمر در روزهاى پايانى زندگى اش ـ: به من خبر رسيده كه كسى از ميان شما گفته است : «به خدا سوگند ، اگر عمر بميرد ، با فلان كس بيعت مى كنم» . كسى فريب اين سخن را نخورد كه : «بيعت ابو بكر ، ناگهانى و حساب ناشده بود ؛ امّا [ به نيكويى ]تمام شد» .
هان! آن [ بيعت] ، همين گونه بود ؛ امّا خداوند ، شرّ آن را حفظ كرد و در ميان شما

1.آل عمران : آيه ۱۴۴ .

2.الطبقات الكبرى : ج ۲ ص ۲۶۷ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
172

شعبه اجازه خواستند و بر او داخل شدند و پارچه از چهره اش كنار زدند.عمر گفت: چه بيهوشى اى! چه قدر بيهوشى پيامبر خدا شديد است!

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189488
صفحه از 896
پرینت  ارسال به