179
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

بشير بن سعد انصارى به سخن در آمد و گفت : اى ابو الحسن! به خدا سوگند ، اگر مردم ، اين سخن را پيش از بيعت از تو شنيده بودند ، دو نفر هم بر سر تو اختلاف نمى كردند و همه مردم با تو بيعت مى نمودند ؛ امّا تو در خانه ات نشستى و در اين كار ، حاضر نشدى و مردم پنداشتند كه تو نيازى به خلافت ندارى . اكنون هم بيعت با اين پيرمرد ، رخ داده [ و به انجام رسيده است] و تو ، اختيار كار خود را دارى .
على عليه السلام به او فرمود : «اى بشير ، واى بر تو! آيا وظيفه اين بود كه [ جنازه ]پيامبر خدا را در خانه اش رها سازم و [ هنوز] او را به مدفنش نبرده ، بيرون بيايم و بر سر خلافت ، با مردمْ كشمكش كنم؟!» . ۱

ز ـ اعتراض امام عليه السلام به نتيجه اجتماع سقيفه

۱۴۵.امام على عليه السلامـ در خطبه اى كه از امر خلافت شِكوه مى كند ـ: هان! به خدا سوگند ، فلان شخص ، جامه خلافت به تن كرد و مى دانست كه من ، محور گردش آسياب خلافتم . سيلاب [فضائل] از ستيغ بلندم ريزان است و مرغ [ انديشه ]از رسيدن به قلّه ام ناتوان . پس ، دامن از خلافت بر كشيدم و پهلو از آن پيچيدم و نيك انديشيدم كه يا بى ياور بستيزم و يا بر اين تيرگى و ظلمت ، شكيب ورزم ؛ ظلمتى كه در آن ، بزرگ سالانْ فرتوت و خردسالانْ پير گردند و مؤمن ، تا لحظه ديدار پروردگارش ، در آن به رنج و زحمت باشد . ديدم كه شكيبايى خردمندانه تر است . پس با خارى در چشم و استخوانى در گلو و با اين كه ميراثم را به تاراج رفته مى ديدم ، شكيب ورزيدم . ۲

1.الردّة : ص ۴۶ .

2.الإمام عليّ عليه السلام ـ في خُطبَةٍ تَشتَمِلُ عَلَى الشَّكوى مِن أمرِ الخِلافَةِ ـ : أما وَاللّه ِ لَقَد تَقَمَّصَها فُلانٌ وإنَّهُ لَيَعلَمُ أنَّ مَحَلّي مِنها مَحَلُّ القُطبِ مِنَ الرَّحا ، يَنحَدِرُ عَنِّي السَّيلُ ولا يَرقى إلَيَّ الطَّيرُ ، فَسَدَلتُ دونَها ثَوبا ، وطَوَيتُ عَنها كَشحا ، وطَفِقتُ أرتَئي بَينَ أن أصولَ بِيَدٍ جَذّاءَ ، أو أصبِرَ عَلى طَخيَةٍ عَمياءَ ، يَهرَمُ فيهَا الكَبيرُ ، وَيَشيبُ فيهَا الصَّغِيرُ ، ويَكدَحُ فيها مُؤمِنٌ حتّى يَلقى رَبَّهُ ! فَرَأَيتُ أنَّ الصَّبرَ عَلى هاتا أحجى ، فَصَبَرتُ وفِي العَينِ قَذىً ، وفِي الحَلقِ شَجا ، أرى تُراثي نَهبا (نهج البلاغة : خطبه ۳) .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
178

فرا خوانده اى؟» .
عمر به او گفت : تو را براى بيعتى فرا خوانده ايم كه مسلمانان ، بر آن اجتماع كرده اند .
على عليه السلام فرمود : «اى گروه! شما حكومت را از دست انصار گرفتيد ، با اين استدلال كه ابو بكر [ با پيامبر صلى الله عليه و آله ]خويشاوند است ؛ چون مى پنداشتيد كه محمّد صلى الله عليه و آله از ميان شماست . پس ، آنان زمام امور را به شما سپردند و كار را به شما وا نهادند .
من ، با همان استدلالى كه بر انصار احتجاج كرديد ، بر شما احتجاج مى كنم . ما در زندگى و مرگ ، به محمّد صلى الله عليه و آله نزديك تريم ؛ چرا كه ما ، اهل بيت او و نزديك ترينِ مردم به او هستيم .
پس اگر از خدا مى ترسيد ، با ما انصاف بورزيد و در اين امر ، آنچه را انصار براى شما شناختند ، شما نيز براى ما بشناسيد» .
پس ، عمر به او گفت : اى مرد! تو رها نمى شوى ، مگر آن كه همان گونه كه ديگران بيعت كردند ، بيعت كنى .
على عليه السلام فرمود : «من هم از تو نمى پذيرم و با كسى كه از او براى بيعت گرفتن سزاوارترم ، بيعت نمى كنم» .
پس ، ابو عبيدة بن جرّاح به او گفت : اى ابو الحسن! به خدا سوگند ، تو به اين امر به خاطر فضل و سابقه و خويشاوندى ات سزاوارى ؛ امّا مردمان بيعت كردند و به اين پيرمرد ، راضى شدند . پس تو هم به آنچه مسلمانان راضى شدند ، راضى شو .
على ـ كه خداوند گرامى اش بدارد ـ فرمود : «اى ابو عبيده! تو امين اين امّتى . پس ، از خدا درباره خودت پروا كن ، كه اين روز ، روزهايى در پشت سر دارد و براى شما شايسته نيست كه حاكميّت و قدرت محمّد صلى الله عليه و آله را از خانه و درون اتاقش بيرون بكشيد و به خانه ها و درون اتاق هايتان ببريد ؛ زيرا قرآن ، در اتاق هاى ما نازل شد و ما ، معدن و منشأ علم و حكمت و دين و سنّت و واجباتيم و ما از شما به كارهاى مردم ، آگاه تريم . پس ، از هوا و هوس پيروى نكنيد ، كه بى ارزش ترين سهم ، نصيب شما مى شود» .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 163471
صفحه از 896
پرینت  ارسال به