اى على! با مردى از خوارترين تيره قريش ، بيعت كرديد! هان! به خدا سوگند ، اگر بخواهى ، بر ضدّ او از همه سو آتش بر افروزم و مدينه را از سواره و پياده پُر كنم .
على عليه السلام پاسخ داد : «دير زمانى است كه تو با خدا و پيامبرش و نيز اسلام ، نيرنگ مى كنى ؛ [ولى كارگر نمى افتد] و نيرنگ تو از آن ، نكاسته است» . ۱
ى ـ بيعت امام عليه السلام پس از درگذشت فاطمه عليها السلام
۱۴۹.الكامل فى التاريخـ به نقل از زُهْرى ـ: على عليه السلام و بنى هاشم و زبير ، شش ماه پايدارى نمودند و با ابو بكر بيعت نكردند ، تا آن كه فاطمه ـ كه خدا از او خشنود باد ـ در گذشت . آن گاه با او بيعت كردند . ۲
۱۵۰.صحيح البخارىـ به نقل از عايشه ـ: فاطمه ، دختر پيامبر صلى الله عليه و آله ، به ابو بكر پيام داد كه ميراث خود از پيامبر خدا را مى خواهد ، كه [ ميراثش] آنچه را خداوند ، بى جنگ و خونريزى در مدينه نصيب پيامبر صلى الله عليه و آله كرده بود و نيز فدك و باقيمانده خمس خيبر ... را شامل مى شد ؛ امّا ابو بكر ، از اين كه چيزى از آنها را به فاطمه باز گردانَد ، خوددارى ورزيد .
از اين رو ، فاطمه بر ابوبكر خشمناك شد و با او قهر كرد و تا هنگام مرگ با او سخن نگفت .
فاطمه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله شش ماه زيست و چون وفات يافت ، همسرش على او را شبانه دفن كرد و ابو بكر را از آن آگاه نساخت و خود بر او نماز خواند .
على در زمان حيات فاطمه ، نزد مردم ، آبرويى داشت ؛ ولى چون فاطمه در گذشت ، مردم ، با على چنان رفتار نمودند كه گويى او را نمى شناختند . پس با ابو بكر به مصالحه برخاست و با وى بيعت كرد ؛ امّا در آن چند ماه [ كه فاطمه زنده بود ، هرگز ]بيعت نكرد . ۳