181
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

اى على! با مردى از خوارترين تيره قريش ، بيعت كرديد! هان! به خدا سوگند ، اگر بخواهى ، بر ضدّ او از همه سو آتش بر افروزم و مدينه را از سواره و پياده پُر كنم .
على عليه السلام پاسخ داد : «دير زمانى است كه تو با خدا و پيامبرش و نيز اسلام ، نيرنگ مى كنى ؛ [ولى كارگر نمى افتد] و نيرنگ تو از آن ، نكاسته است» . ۱

ى ـ بيعت امام عليه السلام پس از درگذشت فاطمه عليها السلام

۱۴۹.الكامل فى التاريخـ به نقل از زُهْرى ـ: على عليه السلام و بنى هاشم و زبير ، شش ماه پايدارى نمودند و با ابو بكر بيعت نكردند ، تا آن كه فاطمه ـ كه خدا از او خشنود باد ـ در گذشت . آن گاه با او بيعت كردند . ۲

۱۵۰.صحيح البخارىـ به نقل از عايشه ـ: فاطمه ، دختر پيامبر صلى الله عليه و آله ، به ابو بكر پيام داد كه ميراث خود از پيامبر خدا را مى خواهد ، كه [ ميراثش] آنچه را خداوند ، بى جنگ و خونريزى در مدينه نصيب پيامبر صلى الله عليه و آله كرده بود و نيز فدك و باقيمانده خمس خيبر ... را شامل مى شد ؛ امّا ابو بكر ، از اين كه چيزى از آنها را به فاطمه باز گردانَد ، خوددارى ورزيد .
از اين رو ، فاطمه بر ابوبكر خشمناك شد و با او قهر كرد و تا هنگام مرگ با او سخن نگفت .
فاطمه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله شش ماه زيست و چون وفات يافت ، همسرش على او را شبانه دفن كرد و ابو بكر را از آن آگاه نساخت و خود بر او نماز خواند .
على در زمان حيات فاطمه ، نزد مردم ، آبرويى داشت ؛ ولى چون فاطمه در گذشت ، مردم ، با على چنان رفتار نمودند كه گويى او را نمى شناختند . پس با ابو بكر به مصالحه برخاست و با وى بيعت كرد ؛ امّا در آن چند ماه [ كه فاطمه زنده بود ، هرگز ]بيعت نكرد . ۳

1.أنساب الأشراف : ج۲ ص۲۷۱ .

2.الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۱۴ .

3.صحيح البخارى : ج ۴ ص ۱۵۴۹ ح ۳۹۹۸ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
180

ح ـ يارى خواهى امام عليه السلام از مهاجران و انصار

۱۴۶.كتاب سُلَيم بن قيس :سلمان گفت : چون شب شد ، على عليه السلام فاطمه عليها السلام را بر درازگوشى سوار كرد و دست دو پسرش ، حسن و حسين عليهماالسلام را گرفت و هيچ يك از اهل بدر ، چه مهاجر و چه انصار را وا ننهاد ، جز آن كه به منزلش رفت و حقّش را به آنان يادآورى كرد و آنان را به يارى خود فرا خواند ؛ امّا جز 44 نفر ، هيچ كدام پاسخ مثبت ندادند .
پس به آنان فرمان داد كه صبح زود ، سر تراشيده و با سلاح هايشان بيايند و تا به پاى مرگ ، پيمان ببندند . چون صبح شد ، جز چهار تن [ به وعده خود] وفا نكردند .
به سلمان گفتم : آن چهار تن كه بودند؟
گفت : من ، ابو ذر ، مقداد و زبير بن عوّام .
سپس على عليه السلام شب بعد به نزد آنان آمد و سوگندشان داد . گفتند : صبح با تو مى آييم ؛ امّا هيچ يك از آنان ، جز ما [ چهار تن ]نيامدند .
و شب سوم هم به نزد آنان آمد و باز ، جز ما كسى نيامد . چون خيانت و بى وفايى آنان را ديد ، خانه نشين شد و به گردآورى و كنار هم نهادن قرآن رو آورد و از خانه اش بيرون نيامد تا آن كه قرآن را گرد آورْد . ۱

۱۴۷.تاريخ اليعقوبى :گروهى به گرد على بن ابى طالب عليه السلام جمع شدند و به او پيشنهاد دادند تا از آنان براى خود ، بيعت بگيرد . پس به آنان فرمود : «براى اين كار ، صبح ، سر تراشيده نزد من آييد» .
صبح هنگام ، جز سه نفر ، هيچ كس نيامد . ۲

ط ـ برخورد هشيارانه امام عليه السلام با فتنه

۱۴۸.أنساب الأشرافـ به نقل از حسين ، از پدرش ـ: ابو سفيان به نزد على عليه السلام آمد و گفت :

1.كتاب سليم بن قيس : ج۲ ص۵۸۰ ح۴ .

2.تاريخ اليعقوبى : ج۲ ص۱۲۶ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189062
صفحه از 896
پرینت  ارسال به