187
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

ج ـ مشورت عمر با امام عليه السلام در مشكلات

۱۶۱.فضائل الصحابةـ به نقل از سعيد بن مُسَيَّب ـ: عمر از مشكلى كه ابو الحسن براى [ حلّ ]آن نبود ، به خدا پناه مى بُرد . ۱

۱۶۲.الكافىـ به نقل از عمر ـ: اگر على نبود ، عمر هلاك مى شد . ۲

نكته

امام على عليه السلام هنگامى نظريّات مشورتى خود را در عرصه هاى علمى و يا مشكلات سياسى ارائه مى كرد كه به رسيدن بهره آن به امّت مسلمان ، اطمينان داشت ؛ امّا هر گاه اين بهره به اجتماع نمى رسيد و تنها نصيب شخص خليفه مى شد ، آن را ابراز نمى كرد .
ابن عبّاس مى گويد :
در يكى از سفرهاى عمر به شام ، همراهش بودم . روزى با شترش تنها راه مى پيمود كه به دنبالش رفتم . پس به من گفت : اى ابن عبّاس! از پسر عمويت گله دارم! از او خواستم كه با من بيايد ؛ ولى نيامد . ۳

د ـ پذيرش آراى امام عليه السلام از سوى عمر

۱۶۳.تاريخ اليعقوبى :عمر ، نوشته ها را تاريخدار كرد و خواست كه تاريخ را از «ميلاد پيامبر خدا» آغاز كند . سپس گفت : از «بعثت» . على بن ابى طالب عليه السلام نظر داد كه آن را از «هجرت» بنويسد . پس ، او هم از «هجرت» نوشت . ۴

۱۶۴.امام على عليه السلامـ خطاب به عمر ، هنگامى كه او از مردم ، درباره همراهى با سپاهيانى كه به جنگ فارس مى رفتند ، مشورت خواست ـ: اين امر (اسلام) ، نه پيروزى اش به فراوانى [ افراد ]بود و نه خوارى اش به كمى آنان . اين ، دين خدا بود كه چيره شد و سپاهى كه با فرشتگان ، تأييد و نصرت يافت ، تا بدان جا رسيد كه بايد مى رسيد . ما به

1.فضائل الصحابة ، ابن حنبل : ج۲ ص۶۴۷ ح۱۱۰۰ .

2.الكافى : ج۷ ص۴۲۴ ح۶ .

3.شرح نهج البلاغة : ج۱۲ ص۷۸ .

4.تاريخ اليعقوبى : ج۲ ص۱۴۵ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
186

مى ديدم كه ميراثم به تاراج مى رفت ، تا آن كه اوّلى به راه خود رفت و خلافت را پس از خود به فلان سپرد :
چه قدر تفاوت است ميان اكنون كه [ آواره] بر پشت شترم
و روزى كه با حيّان ، برادر جابر ، غنوده بودم! ۱
شگفتا كه او (ابو بكر) در حياتش مى خواست تا وى را از خلافتْ معاف دارند ؛ امّا براى پس از وفاتش ، آن را به ديگرى سپرد!
چه سفت و محكم به پستان خلافت چسبيدند و آن را ميان خود قسمت كردند [ ، دوشيدند و نوشيدند] !
سپس آن را به جايى ناهموار و جان فرسا و پر گزند در آورد و در اختيار كسى قرار داد كه پى در پى مى لغزيد و پوزش مى طلبيد و همراهش [ نيز] سوارى را مى مانْد كه بر مَركبى چموش است [ كه] اگر مهارش را محكم كِشد ، بينى اش پاره گردد و اگر رهايش كند ، بجَهد و سرنگونش سازد .
به خدا سوگند ، مردم [ در نتيجه كارهاى او ]به انحراف و چموشى و رنگ به رنگ شدن و كجروى دچار گشتند . ۲

1.تمثيلى از امام عليه السلام به شعر اعشى است ، براى بيان تفاوت حالت خويش در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و پس از ايشان .

2.الإمام عليّ عليه السلام ـ في ذِكرِ السَّقيفَةِ ومابَعدَها ـ : فَرَأَيتُ أنَّ الصَّبرَ عَلى هاتا أحجى ، فَصَبَرتُ وفِي العَينِ قَذىً ، وفِي الحَلقِ شَجا ، أرى تُراثي نَهبا ، حَتّى مَضَى الأَوَّلُ لِسَبيلِهِ ، فَأَدلى بِها إلى فُلانٍ بَعدَهُ . شَتّانَ ما يَومِي عَلى كورِهاويَومُ حَيّانَ أخي جابِرِ فَيا عَجَبا ! ! بَينا هُوَ يَستَقيلُها في حَياتِهِ إذ عَقَدَها لِاخَرَ بَعدَ وَفاتِهِ ـ لَشَدَّ ما تَشَطَّرا ضَرعَيها ! ـ فَصَيَّرَها في حَوزَةٍ خَشناءَ يَغلُظُ كَلمُها ، ويَخشُنُ مَسُّها ، ويَكثُرُ العِثارُ فيها ، وَالاِعتِذارُ مِنها ، فَصاحِبُها كَراكِبِ الصَّعبَةِ إن أشنَقَ لَها خَرَمَ ، وَإن أسلَسَ لَها تَقَحَّم فَمُنِيَ النّاسُ ـ لَعَمرُ اللّه ِ ـ بِخَبطٍ وشِماسٍ ، وتَلَوُّنٍ وَاعتِراضٍ (نهج البلاغة : خطبه ۳) .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189307
صفحه از 896
پرینت  ارسال به