خويشاوندى سببى دارد . [ آنان] با هم مخالفت نمى كنند . پس يا عبد الرحمانْ خلافت را به عثمان مى سپارد ، يا عثمان آن را به عبد الرحمان ؛ و حتّى اگر دو نفر ديگر هم با من باشند ، براى من سودى ندارد» . ۱
د ـ موضع امام عليه السلام در برابر نتيجه شورا
۱۶۹.امام على عليه السلامـ در بخشى از سخنش ، هنگامى كه اعضاى شورا تصميم به بيعت با عثمان گرفتند ـ: خوب مى دانيد كه من از ديگران بدان (خلافت) سزاوارترم . به خدا سوگند ، تا آن گاه تسليم هستم كه كارهاى مسلمانان به سلامت باشد و در آن ستمى نباشد ، مگر بر خودم ؛ و اين به خاطر پاداش و فضيلت صبر و نيز بى رغبتى به زر و زيورى است كه به خاطرش بر هم پيشى مى گيريد . ۲
ه ـ بانگ غم
۱۷۰.امام على عليه السلامـ در يكى از خطبه هايش ـ: هان! به خدا سوگند ، فلان شخص ، جامه خلافت به تن كرد و مى دانست كه موقعيّت من به خلافت ، موقعيّت مركز آسياب به سنگى است كه گرد آن مى گردد . كوهى بلند را مانم كه سيلاب از ستيغم ريزان است و مرغ [ انديشه] از رسيدن به قلّه ام ناتوان .
پس ، دامن از خلافت بر كشيدم و از آن ، روى پيچيدم و نيك انديشيدم كه يا بى ياور بستيزم و يا بر اين تيرگى و ظلمت ، شكيب ورزم ؛ ظلمتى كه در آن ، بزرگ سالانْ فرتوت و خُردسالانْ پير گردند و مؤمن ، تا لحظه ديدار پروردگارش ، در آن به رنج و زحمت باشد .
ديدم شكيبايى خردمندانه تر است . پس با خارى در چشم و استخوانى در گلو