205
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

عثمان گفت : آيا اشكالى مى بينيد كه ما مالى را از بيت المال مسلمانان برداريم و در پيشامدهايى كه براى ما روى مى دهد ، هزينه كنيم و يا آن را به شما اعطا كنيم؟
كعب گفت : اشكالى ندارد .
ابو ذر ، عصايش را بلند كرد و با آن بر سينه كعب زد و گفت : اى يهودى زاده! چه چيزى تو را بر نظر دادن در دين ما گستاخ كرده است!
پس ، عثمان به ابو ذر گفت : چه قدر مرا آزار مى دهى! از جلوى چشمم دور شو ، كه ما را آزار دادى .
پس از آن ، ابو ذر به سوى شام ، بيرون رفت .
معاويه به عثمان نوشت : گروه ها بر گرد ابو ذر جمع شده اند و مى ترسم كه آنها را بر ضدّ تو بشوراند . اگر نيازى به اين مردم دارى ، او را به سوى خود باز گردان .
عثمان نوشت كه او را بياورند . او را بر شترى سوار كرد كه بر آن ، كجاوه اى زُمُخت و سخت بود . پنج نفر مأمور خشن ، او را تند و پيوسته مى راندند ، تا آن كه او را به مدينه آوردند ، در حالى كه پوست ران هايش رفته بود و نزديك بود كه تلف شود . [ حتّى ]به او گفته شد : تو از اين محنت مى ميرى .
گفت : هرگز نخواهم مرد تا آن كه تبعيد شوم . او همه آنچه را در آينده برايش پيش مى آمد ، ذكر كرد و نيز اين كه چه كسى او را به خاك مى سپارد .
عثمان ، چند روزى در منزلش به او رسيدگى كرد . سپس او بر عثمانْ وارد شد و دو زانو نشست و چيزهايى گفت و حديث مربوط به فرزندان ابو عاص را باز گفت كه : «[ آنان] چون به سى نفر برسند ، بندگان خدا را برده مى كنند» ... . اين در همان روزى بود كه اموالِ بر جاى مانده از عبد الرحمان بن عوف زُهْرى را براى عثمان آوردند و تعداد كيسه ها [ده هزار درهمى] به اندازه اى فراوان شد كه ميان عثمان و يك آدمِ ايستاده را پر كرد .
عثمان گفت : من براى عبد الرحمان ، اميد خير دارم ؛ چون او صدقه مى داد و مهماندارى مى كرد و آنچه را نيز كه مى بينيد ، به ارث نهاد .
كعب الأحبار گفت : اى امير مؤمنان! درست گفتى .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
204

ج ـ باز گرداندن رانده شدگان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله

۱۸۲.تاريخ اليعقوبى :عثمان به حكم بن ابى عاص ـ كه رانده شده پيامبر خدا بود ـ نوشت كه به نزد او بيايد . پيش تر نيز ، آن هنگام كه ابو بكر خليفه شده بود ، عثمان با گروهى از بنى اميّه نزد أبو بكر جمع شده و از او خواسته بودند كه حَكَم را باز گردانَد ؛ ولى ابو بكر اجازه نداده بود .
عمر هم كه خليفه شد ، چنين كردند ؛ ولى او نيز اجازه نداده بود .
از اين رو مردم ، اجازه دادن عثمان را زشت شمردند و يكى [ از اهالى مدينه ]مى گويد : حكم بن ابى عاص را در روز ورودش به مدينه ديدم كه لباس پاره و كهنه اى به تن داشت و بُز يك ساله اى را مى رانْد ، تا آن كه وارد خانه عثمان شد و مردم به بدحالى او و همراهانش مى نگريستند . سپس بيرون آمد ، در حالى كه بالاپوشى از خز و ردايى سبز به تن داشت . ۱

د ـ مجازات كردن مخالفانِ بدعت هايش

تبعيد ابو ذر

۱۸۳.مروج الذهبـ در يادكردِ اعتراض هايى كه به عثمان شد ـ: و از جمله ، كارى است كه با ابو ذر كرد . روزى ، ابو ذر در مجلس عثمان حاضر بود . عثمان گفت : آيا اگر كسى زكات مالش را پرداخت كند ، براى ديگران حقّى در آن هست؟
كعب گفت : نه ، اى امير مؤمنان!
ابو ذر به سينه كعب زد و به او گفت : اى يهودى زاده! دروغ گفتى . سپس تلاوت كرد : «نيكى ، آن نيست كه چهره هايتان را به مشرق و مغرب بچرخانيد ...»۲ .

1.تاريخ اليعقوبى : ج۲ ص۱۶۴ .

2.دنباله آيه چنين است : «بلكه نيكوكار ، كسى است كه به خداوند و روز واپسين و فرشتگان و كتاب خدا و پيامبران ، ايمان دارد و مال خود را ـ با آن كه دوستش دارد ـ به خويشان و يتيمان و بينوايان و ماندگانِ در راه و گدايان و در بند ماندگان مى بخشد»(بقره : آيه ۱۷۷) .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189599
صفحه از 896
پرینت  ارسال به