ج ـ باز گرداندن رانده شدگان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله
۱۸۲.تاريخ اليعقوبى :عثمان به حكم بن ابى عاص ـ كه رانده شده پيامبر خدا بود ـ نوشت كه به نزد او بيايد . پيش تر نيز ، آن هنگام كه ابو بكر خليفه شده بود ، عثمان با گروهى از بنى اميّه نزد أبو بكر جمع شده و از او خواسته بودند كه حَكَم را باز گردانَد ؛ ولى ابو بكر اجازه نداده بود .
عمر هم كه خليفه شد ، چنين كردند ؛ ولى او نيز اجازه نداده بود .
از اين رو مردم ، اجازه دادن عثمان را زشت شمردند و يكى [ از اهالى مدينه ]مى گويد : حكم بن ابى عاص را در روز ورودش به مدينه ديدم كه لباس پاره و كهنه اى به تن داشت و بُز يك ساله اى را مى رانْد ، تا آن كه وارد خانه عثمان شد و مردم به بدحالى او و همراهانش مى نگريستند . سپس بيرون آمد ، در حالى كه بالاپوشى از خز و ردايى سبز به تن داشت . ۱
د ـ مجازات كردن مخالفانِ بدعت هايش
تبعيد ابو ذر
۱۸۳.مروج الذهبـ در يادكردِ اعتراض هايى كه به عثمان شد ـ: و از جمله ، كارى است كه با ابو ذر كرد . روزى ، ابو ذر در مجلس عثمان حاضر بود . عثمان گفت : آيا اگر كسى زكات مالش را پرداخت كند ، براى ديگران حقّى در آن هست؟
كعب گفت : نه ، اى امير مؤمنان!
ابو ذر به سينه كعب زد و به او گفت : اى يهودى زاده! دروغ گفتى . سپس تلاوت كرد : «نيكى ، آن نيست كه چهره هايتان را به مشرق و مغرب بچرخانيد ...»۲ .