اگر هم صحيح باشد ، بايد عذرى براى عثمان جُست ([ مثل اين كه ]حاكم مى تواند رعيّت خود را تأديب كند ، و يا عذرهايى ديگر) و نبايد آن را سبب طعن و اعتراض بر عثمان قرار داد . من يادآورى آن را خوش ندارم . عذرتراشان مى گويند : ... . ۱
اينان كه اين چنين بر حقْ پرده مى افكنند ، از آن سو گزارش هايى دروغين درباره ابو ذر مى آورند و بدين سان در شكستن قداست آن «راستگوترين مرد روى زمين» مى كوشند. شگفتا كه اين همه را از سيف بن عمر آورده اند؛او كه قهرمان جعل و تنديسى از دروغ و تبلور عينى اشاعه كذب است .
هيچ كس سيف را نستوده است . ابن معين ، او را ضعيف شمرده و گفته است : «يك سكّه پول خُرد ، از او بهتر است» . ابو حاتم ، او را «متروك الحديث» مى داند . نسايى و دارقُطنى بر «ضعف» او تصريح كرده اند . ابو داوود گفته است : «[ خبر او ]ارزشى ندارد» و ابن حبّان آورده است كه : «به بزرگان ، دروغ مى بندد» . سيف به زنديق بودنْ متّهم است و نيز گفته اند كه حديث مى ساخته است . حاكم نيشابورى نيز او را متّهم به زندقه دانسته است . ۲
گزارش هاى سيف بن عمر ، يكسر در پيراستن عثمان و دفاع از اوست . به طور مثال ، او درباره تبعيد ابو ذر توسط عثمان مى گويد :
[ ابو ذر به عثمان] گفت : اجازه خروج به من بده ؛ چرا كه مدينه خانه من نيست . [ عثمان] گفت : آيا جز اين است كه بهتر از آن نخواهى يافت؟ . [ ابو ذر ] گفت : پيامبر خدا به من فرمان داده كه چون خانه هاى مدينه به منطقه سلع رسيد ، از آن بروم . [ عثمان ]گفت : پس ، فرمان را اجرا كن .
ابو ذر ، خارج شد تا به ربذه رسيد . در آن جا ، جايى براى مسجد معيّن كرد و عثمان نيز ده ها شتر و دو برده به او داد و برايش پيغام فرستاد كه گاه به مدينه