219
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

به خدا سوگند ، آنان (مشاوران عثمان) ، او را به كشتن مى دهند و به گناهش وا مى دارند . او سخنى گفته است و سزا نيست كه از آن ، دست كشد .
مصريان كه پس از وعده عثمان ، راهىِ مصرند ، متوجّه مى شوند كه غلام عثمان، راهى مصر است. به او شك برده، او را متوقّف مى سازند . معلوم مى شود كه او پيك خليفه به مصر است . چون او را وارسى مى كنند ، حكم خليفه را به حاكم آن ديار ، عبد اللّه بن ابى سرح ، مى يابند كه در آن ، دستور قتل گروهى از انقلابيون صادر شده است .
نامه به خطّ كاتب خليفه است و با مهر خليفه پايان يافته است . انقلابيون باز مى گردند و بار ديگر ، خليفه را محاصره مى كنند ... . ديگر نه سخن واسطه ، كار را پيش مى بَرد و نه توبه پذيرفتنى مى نمايد ... .
اين بار، عثمان به معاويه روى مى آورد و از او مى خواهد كه به گونه اى وى را نجات دهد ؛ امّا معاويه كه تشنه قدرت است و بهترين فرصتِ پَرش به سكّوى قدرت را فراهم مى بيند ، به يارى او نمى شتابد تا با كشته شدن عثمان و بهانه ساختن خونخواهى اش ، به خلافتْ دست يابد .
محاصره خليفه چهل روزْ طول مى كشد . او در اين مدّت ، دو بار از على عليه السلام مى خواهد كه از مدينه بيرون برود . امام عليه السلام نيز چنين مى كند و هر بار به درخواست خود خليفه ، باز مى گردد .
در اين محاصره ، صحابيان بزرگ پيامبر صلى الله عليه و آله نيز انقلابيون را يارى مى رسانند و كسانى بس اندك اند كه يا با عثمان موافق اند و يا آشكارا با او مخالفت نمى كنند .
بدين سان ، عثمان در روز هجدهم ذى حجّه سال 35 هجرى ، با نفوذ انقلابيون به خانه اش ، پس از آن كه يكى از آنان با شمشير مروان كشته مى شود ، به قتل مى رسد .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
218

مى گويد :
اين پير خِرِفت را بكشيد . خدا او را بكشد!
اين سخن ، زبان به زبان مى گردد و پس از آن نيز شهره آفاق مى شود .
گويا اكنون است كه خليفه از خواب سنگينى كه اطرافيانش بر او تحميل كرده اند ، بيدار مى شود و خطر را جدّى مى يابد . از اين رو از على عليه السلام مى خواهد كه انقلابيون را از اهدافشان باز دارد و در مقابل ، متعهّد مى شود كه شيوه حكومتدارى را دگرگون سازد و بر اساس خواست آنان رفتار كند .
امام عليه السلام با انقلابيون سخن مى گويد و آنان را به پايان دادن محاصره عثمان ، متقاعد مى سازد . در مقابل ، عثمان ، وعده مى دهد كه خواست هاىِ آنان را بر آورَد و شيوه اى را كه تا كنون عمل مى كرده ، ادامه ندهد و بر اساس كتاب خدا و سنّت پيامبر خدا عمل كند و ... .
عثمان ، خطابه اى ايراد مى كند و در خطابه خود ، به صراحت از رفتار گذشته خود توبه كرده ، در برابر ديدگان انبوه مسلمان مى گويد :
به خاطر آنچه كرده ام ، از خدا آمرزش مى طلبم و به سوى او باز مى گردم .
سپس از سَرِ ندامت و در نهايت وا ماندگى مى گويد :
به خدا سوگند ، اگر حقْ تعالى مرا «بَرده» خواهد ، چون برده رفتار مى كنم و مانند بردگان ، فروتنى مى ورزم و همچون برده اى مى شوم ... .
محاصره پايان مى يابد . مصريان با حاكم جديد خود ، محمّد بن ابى بكر ، راهى مصر مى شوند . مسلمانان ديگر نيز آهنگ بازگشت دارند و آنان كه در مدينه اند ، آهنگ خانه ها و زندگى عادى و ... ؛ امّا افسوس كه اين توبه چندان دوام نمى آورَد و نزديكان خليفه و امويانِ زشت انديش و زشت كردار ، بويژه مروان ، او را از تصميم خود باز مى گردانند و با جَوسازى و صحنه گَردانى ، چنان عرصه را بر او تنگ مى كنند كه هنوز انقلابيون به آبادى هاى خود نرسيده ، تمام وعده هاى خويش را زير پاى مى نهد .
اين دگرگونى خليفه به قدرى زشت است كه نائله ، همسر عثمان ، فرياد مى زند :

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 193846
صفحه از 896
پرینت  ارسال به