263
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

درستى كه من حكومت بر امت محمّد را خوش نمى داشتم ـ اين را خداوند در آسمان ها و بالاى عرش مى داند ـ ، تا آن كه شما [مردم ]بر اين امر (حكومت من) ، اتّفاق كرديد . پس من هم آن را پذيرفتم . ۱

د ـ انگيزه هاى امام عليه السلام براى پذيرش حكومت

۱۸۸.امام على عليه السلام :آگاه باشيد! سوگند به آن كه دانه را شكافت وانسان را بيافريد ، اگر حضور حاضران نبود و حجّت با وجود ياورْ تمام نمى شد ، و [ اگر نبود ]پيمانى كه خداوند از عالمان گرفته كه بر شكمبارگى ستمگران و گرسنگى مظلومان ، بى قرار باشند ، هر آينه ، افسار حكومت را بر پشتش رها مى كردم و آخرش را با كاسه اوّلش سيراب مى ساختم و مى ديديد كه دنياى شما نزد من ، از آبِ بينى بُز ماده اى بى ارزش تر است . ۲

1.الإمام عليّ عليه السلام ـ في خُطبَتِهِ بَعدَ البَيعَةِ ـ : أمّا بَعدُ ، فَإِنّي قَد كُنتُ كارِها لِهذهِ الوِلايَةِ ـ يَعلَمُ اللّه ُ في سَماواتِهِ وفَوقَ عَرشِهِ ـ عَلى اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، حَتَّى اجتَمَعتُم عَلى ذلِكَ ، فَدَخَلتُ فيهِ (الأمالى ، طوسى : ص۷۲۸ ح۱۵۳۰) .

2.عنه عليه السلام : أما وَالَّذي فَلَقَ الحَبَّةَ ، وبَرَأَ النَّسَمَةَ ، لَولا حُضورُ الحاضِرِ ، وقِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ ، وما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ ألّا يُقارّوا عَلى كِظَّةِ ظالِمٍ ، ولا سَغَبِ مَظلومٍ ، لَأَلقَيتُ حَبلَها عَلى غارِبِها ، وَلَسَقَيتُ آخِرَها بِكَأسِ أوَّلِها ، ولَأَلفَيتُم دُنياكُم هذِهِ أزهَدَ عِندي مِن عَفطَةِ عَنزٍ (نهج البلاغة : خطبه ۳) .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
262

مى دانند نيز سازگار است ؛ زيرا قتل عثمان ، بنا بر صحيح ترين اقوال ، هيجدهم ذى حجه اتّفاق افتاده است .
از سوى ديگر ، با عنايت به شرايط سياسى جامعه اسلامى در آن هنگام و موقعيت منحصر به فرد امام على عليه السلام ، فاصله چند روزه ميان قتل عثمان و تعيين رهبر جديد ، بسيار دور از واقع است .

ب ـ آزادى مردم در انتخاب امام عليه السلام

۱۸۶.امام على عليه السلامـ در نامه اى به كوفيان ، هنگام حركت از مدينه به سوى بصره ـ:مردم با من بيعت كردند ، نه از روى بى ميلى و جبر ، بلكه با ميل و اختيار . ۱

ج ـ بى ميلى امام عليه ‏السلام به حكومت۲

۱۸۷.امام على عليه السلامـ در سخنرانى اش پس از بيعت ـ: پس از حمد و سپاس خداوند ؛ به

1.الإمام عليّ عليه السلام ـ في كِتابِهِ إلى أهلِ الكوفَةِ عِندَ مَسيرِهِ مِنَ المَدينَةِ إلَى البَصرَةِ ـ : بايَعَنِي النّاسُ غَيرَ مُستَكرَهينَ ، ولا مُجبَرينَ ، بَل طائِعينَ مُخَيَّرينَ (نهج البلاغة : نامه ۱) .

2.سيل خروشان امّت ، از هر سو براى بيعت ، آهنگ خانه على عليه ‏السلام را داشت ؛ امّا امام ، قاطعانه ايستاد و از پذيرش پيمان با مردم ، تَنْ زد و با صراحتْ اعلام كرد كه سراغ ديگرى برويد كه : «من وزير شما باشم ، بهتر است از آن‏كه امير شما باشم» . (نهج البلاغة : خطبه ۹۲) . شگفتا ! كسى كه خود را خليفه بلافصل پيامبر خدا مى‏داند، اكنون در برابر چنين رويكردى شگرف كه همگان با تمام وجود و با جان و دل ، آهنگِ پذيرش زمامدارى او را دارند ، و در انتخابى آزاد و مستقيم ، بر حاكميت و حكومت او تأكيد مى‏ورزند ، نمى‏پذيرد و صريحا عدم تمايل خود را به پذيرش اين مسئوليت ، اعلام مى‏كند . چرا؟! آيا به واقعْ امام عليه ‏السلام ، پذيرفتن حكومت را خوش نمى‏داشت و به حاكميت ديگرى تمايل داشت؟! يا با اين گونه موضعگيرى ، نوعى تعارف سياسى براى جلب توجّه بيشتر مردم ، طرح مى‏كرد؟! يا اين دو گونه برخورد در زندگانى وى ، دليل يا دلايل ديگرى دارد كه ما نمى‏دانيم؟ اندكْ آشنايى با بينش ، روش و منش على عليه ‏السلام ، ترديدى باقى نمى‏گذارد كه او از تعارفات سياستمدارانه به دور است و از نَفْس حكومت ، بيزار . على عليه ‏السلام ، نه در پى حكومت بود و نه در انديشه سلطه بر مردم . او به حكومت ، چونان ابزارى براى استواردارى حق و گسترش عدل و اقامه قسط مى‏انديشيد . آيا شرايط سياسى ، اجتماعى و فرهنگى آن روزگار ، براى دست يافتن به چنين اهدافى از حكومت ، آماده بود؟ اكنون و از پسِ ۲۵ سال دگرگونى‏هاى سياسى ، اجتماعى و فكرى و ديگرسانى‏هاىِ روحى و ذهنى ، صحابيان و همراهان نيز دگرگونه شده‏اند ، با انديشه‏هايى ديگر ، و معيارها و ملاك‏هايى ديگر براى زندگانى و ... . همه اينها تصويرى از دين در ذهن و زبانْ رقم زده بود كه عمل بر اساس كتاب و سنّت (به دور از مجامله‏ها و مداهنه‏ها) را بسى دشوار مى‏ساخت . امام على عليه ‏السلام مى‏دانست كه آب رفته را به جوى بازگرداندن ، همان و سر بركشيدن فتنه‏ها ، همان! گزاردن حق ، همان و سر بركشيدن باطلْ‏مداران حق ستيز ، همان! از اين روى ، از پذيرش ، تن مى‏زد و بر آن تأكيد مى‏ورزيد ، تا مگر فردا و فرداها در برابر سركش‏ها حجّتى باشد . بدين‏سان ، مولا عليه ‏السلام با امواج خروشان مردمى كه فرياد برآورده‏اند كه على بايد زمامِ خلافت را به دست گيرد ، اتمام حجّت مى‏كند كه او از پذيرش خلافت ، گسترش عدالت ، گزاردن حق و احياىِ آيين الهى را مراد كرده است و راه ، اين است ، نه جز اين .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 163503
صفحه از 896
پرینت  ارسال به