265
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

شدند ، بزرگ سالان ، لرزان لرزان ، و ناتوانان ، به سختى بدان جا روان شدند ، و دخترانِ نورسيده [ براى ديدن منظره ]حجاب از چهره برگرفتند . ۱

۱۹۱.الطبقات الكبرى :هنگامى كه عثمان در هيجدهم ذى حجّه سال سى و پنجم ، كُشته شد و فرداى آن روز ، در مدينه براى على بن ابى طالب عليه السلام بيعت گرفته شد ، طلحه ، زبير ، سعد بن ابى وقّاص ، سعيد بن زيد ، عمّار ياسر ، اسامة بن زيد ، سهل بن حنيف ، ابو ايّوب انصارى ، محمّد بن مسلمه ، زيد بن ثابت ، خزيمه بن ثابت و هر كس كه در مدينه بود ، از صحابيان پيامبر خدا و غير صحابيان ، بيعت كردند . ۲

ز ـ روى گردانندگان از بيعت با امام عليه السلام

بيعت با على عليه السلام فراگير بود . در اين پيمان شكوهمند ، تمام مهاجران و انصار و همه كسانى كه در آن روز در مدينه بودند ، شركت جستند و از سرِ اختيار و با آزادى بيعت كردند . پس از آن ، مردم مكّه ، كوفه و حجاز نيز بيعت كردند .
امام على عليه السلام ، صراحتاً بيعت خود را عام و فراگير دانسته است، همان گونه كه بسيارى از مصادر تاريخى، بر اجتماع مهاجران و انصار ، براى بيعت با امام ، تصريح كرده اند. دربرخى از منابع تاريخى،گزارش هايى آمده است كه نشان مى دهد كسانى چون : عبداللّه بن عمر ، سعد بن ابى وقّاص ، محمّد بن مسلمه ، اسامة بن زيد ، حسّان بن ثابت ، كعب بن مالك ، عبداللّه بن سلّام ، مروان بن حكم ، سعيد بن عاص و وليد بن عقبه ، از بيعت با على عليه السلام تن زده اند . درباره روى برگرداندن اينان از بيعت با امام ، دو نظر وجود دارد :
يكى اين كه آنان واقعاً با بيعت با امام ، مخالف بودند و بيعت نكردند .

1.الإمام عليّ عليه السلام ـ في وَصفِ بَيعَتِهِ ـ : بَسَطتُم يَدي فَكَفَفتُها ، ومَدَدتُموها فَقَبَضتُها ، ثُمَّ تَداكَكتُم عَلَيَّ تَداكَّ الإِبِلِ الهيمِ عَلى حِياضِها يَومَ وِردِها ، حَتَّى انقَطَعَتِ النَّعلُ ، وسَقَطَ الرِّداءُ ، ووُطِئَ الضَّعيفُ ، وبَلَغَ مِن سُرورِ النّاسِ بِبَيعَتِهِم إيّايَ أنِ ابتَهَجَ بِهَا الصَّغيرُ ، وهَدَجَ إلَيهَا الكَبيرُ ، وتَحامَلَ نَحوَها العَليلُ ، وحَسَرَت إلَيهَا الكِعابُ (نهج البلاغة : خطبه ۲۲۹) .

2.الطبقات الكبرى : ج۳ ص۳۱ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
264

ه ـ نخستين كسى كه بيعت كرد

۱۸۹.الكامل فى التاريخ :هنگامى كه عثمان كشته شد ، ياران پيامبر خدا از مهاجران و انصار ، در حالى كه در ميان آنان طلحه و زبير نيز بودند ، گِرد آمده ، نزد على عليه السلام رفتند و به وى گفتند : مردم را گريزى از داشتن پيشوا نيست . على عليه السلام فرمود : «مرا به حكومت بر شما نيازى نيست . هر آن كس را كه برگزيديد ، بدان رضايت مى دهم» .
گفتند : جز تو را برنگزينيم .
بارها نزد او آمد و شد كردند و در آخرين مرتبه به وى گفتند : به درستى كه كسى را شايسته تر از تو بر امر حكومت نمى شناسيم كه از تو پيشتازتر [ در اسلام ]و به پيامبر ، نزديك تر باشد .
آن گاه امام فرمود : «چنين مكنيد! اگر من وزير باشم ، بهتر از آن است كه امير باشم» .
آنان گفتند : به خدا سوگند ، هيچ كارى انجام نمى دهيم ، مگر آن كه با تو بيعت كنيم .
فرمود : «پس در مسجد ؛ چرا كه بيعت من ، پنهانى نخواهد بود و جز در مسجد ، انجام نخواهد شد» .
على عليه السلام به آن دو فرمود : «اگر دوست داريد ، شما با من بيعت كنيد و اگر مى خواهيد ، من با شما بيعت كنم؟» .
گفتند : ما با تو بيعت مى كنيم . ۱

و ـ بيعت عمومِ مردم

۱۹۰.امام على عليه السلامـ در گزارش بيعت خود ـ: دستم را گشوديد و من آن را بستم ، و شما آن را كشيديد و من جمع كردم . آن گاه ، مانند شتران تشنه كه به آبخورها وارد شوند ، گرد من ازدحام نموديد ، به گونه اى كه كفش از پايم در آمد و عبا از دوشم افتاد و ناتوانان ، لگدمال شدند . شادمانى مردم از بيعت با من ، بدان پايه رسيد كه خردسالان ، شادمان

1.الكامل فى التاريخ : ج۲ ص۳۰۲ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 188751
صفحه از 896
پرینت  ارسال به