271
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

ب ـ كنار نهادن كارگزاران عثمان

۱۹۳.تاريخ اليعقوبى :على عليه السلام ، كارگزاران عثمان را از شهرها بر كنار كرد ، بجز ابو موسى اشعرى را كه مالك اشتر ، درباره اش صحبت كرد و وى را بر جاى گذارْد . ۱

۱۹۴.الاختصاص :مردم نزد على عليه السلام گرد آمدند و به وى گفتند : براى مخالفانت فرمان حكمرانى صادر كن ، آن گاه ، آنان را كنار گذار . على عليه السلام فرمود : «مكر و نيرنگ و خيانت ، در آتش اند» . ۲

ج ـ بازگرداندن ثروت هاى عمومى

۱۹۵.امام على عليه السلامـ از سخنان او درباره بازگرداندن زمين هايى كه عثمان به تيول بنى اميه درآورده بود ، به مسلمانان ـ: به خداوند سوگند ، اگر هر تيولى را بيابم كه با آن ، زنان به تزويج درآمده و كنيزكان خريدارى شده باشند ، آن را بازخواهم گرداند . به درستى كه در عدالت ، گشايش است و آن كه عدالت بر او تنگ باشد ، ستم بر او تنگ تر خواهد بود . ۳

د ـ دشوارى پاره اى اصلاحات

۱۹۶.امام على عليه السلام :اگر پاهايم در اين لغزشگاه استوار ماند ، امورى را تغيير خواهم داد . ۴

1.تاريخ اليعقوبى : ج۲ ص۱۷۹ .

2.الاختصاص : ص۱۵۰ .

3.الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن كَلامٍ لَهُ فيما رَدَّهُ عَلَى المُسلِمينَ مِن قَطائِعِ عُثمانَ ـ : وَاللّه ِ لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوِّجَ بِهِ النِّساءُ ، ومُلِكَ بِهِ الإِماءُ ؛ لَرَدَدتُهُ ، فَإِنَّ فِي العَدلِ سَعَةً ، ومَن ضاقَ عَلَيهِ العَدلُ فَالجَورُ عَلَيهِ أضيَقُ (نهج البلاغة : خطبه ۱۵) .

4.عنه عليه السلام : لَو قَدِ استَوَت قَدَمايَ مِن هذِهِ المَداحِضِ لَغَيَّرتُ أشياءَ (نهج البلاغة : حكمت ۲۷۲) .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
270

فردا ، به خواست خداوند ، پگاهان نزد ما آييد تا ثروتى را كه نزد ماست ، ميان شما تقسيم كنم . هيچ مسلمان آزادى ، از حضورْ خوددارى نورزد ، تازى و غير تازى ، ثروتمند يا مستمند . اين بود سخنِ من . از خداوند ، براى خود و شما طلب آمرزش مى كنم» .
سپس از منبر فرود آمد .
[ ابن ابى الحديد گويد :] استاد ما ابوجعفر گفت : اين ، نخستين سخنى بود كه برخى را خوش نيامد و كينه به دل گرفتند و تقسيم برابرِ ثروت ها را نپسنديدند .
چون فردا شد ، على عليه السلام آمد و مردم نيز براى گرفتن سهم ، حضور يافتند . آن گاه به ديواندار خود ، عبيد اللّه بن ابى رافع فرمود : «از مهاجران ، شروع كن و آنها را فراخوان و به هريك ، سه دينار واگذار . آن گاه انصار را فراخوان و چنين كن و سپس ، تمام حاضران ، از عرب و عجم را دعوت كن و سهمشان را عطا نما» .
سهل بن حُنَيف گفت : اى اميرمؤمنان! اين مرد ، ديروزْ بنده من بود و امروز او را آزاد كردم . فرمود : «به او نيز مانند تو سهم مى دهيم» و به هريك ، سه دينار واگذارْد و هيچ كس را بر ديگرى برترى نداد . از [ پذيرش ]چنين تقسيمى طلحه ، زبير ، عبد اللّه بن عمر ، سعيد بن عاص ، مروان بن حكم و مردانى از قريش و ديگر قبيله ها خوددارى ورزيدند .
ابوجعفر گويد : عبيد اللّه بن ابى رافع ، از عبداللّه بن زبير شنيد كه به پدرش و طلحه و مروان و سعيد مى گفت : مقصود على از سخنان ديروزش بر ما پنهان نمانْد . سعيد بن عاص ، در حالى كه به زيد بن ثابت رو كرده بود ، گفت : به در مى گويم تا ديوار بشنود! آن گاه عبيد اللّه بن ابى رافع ، به سعيد و عبداللّه بن زبير گفت : خداوند ، در كتابش فرمود : «ليكن ، بيشترِ شما حقيقت را خوش نداشتيد» . ۱
آن گاه ، عبيد اللّه بن ابى رافع ، جريان را به على عليه السلام خبر داد . فرمود : «به خدا سوگند ، اگر زنده و سالم باشم ، آنان را بر راه روشن وا دارم . خداوند ، فرزند عاص را بكُشد! او از سخنان ديروز من دانست كه مقصودم او و ياران اوست ؛ كسانى كه در زمره هلاك شدگان جاى گرفته اند» . ۲

1.زخرف : آيه ۷۸ .

2.شرح نهج البلاغة : ج۷ ص۳۶ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 163475
صفحه از 896
پرینت  ارسال به