347
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

ح ـ استرجاع عايشه

۳۳۹.شرح نهج البلاغة:هنگامى كه عايشه تصميم حركت به سوى بصره گرفت ، برايش شترى نيرومند درخواست كردند تا كجاوه (هودج) او را حمل كند. يَعلَى بن اُميّه ، شتر خود را كه «عَسْكر» نام داشت ، آورد. شتر ، بسيار تنومند بود. عايشه چون آن را ديد ، خوشش آمد و ساربان ، شروع كرد از نيرومندى و تيزرو بودن آن ، سخن گفتن و در لا به لاى سخنش مى گفت: عَسْكر.
عايشه چون اين نام را شنيد ، استرجاع كرد (آيه «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ» بر زبان آورد) و گفت: آن را بازگردانيد ؛ مرا بدان نيازى نيست .
وقتى سببش را از او پرسيدند، گفت: پيامبر خدا اين نام را برايش ذكر كرده و او را از سوار شدن بر آن ، نهى كرده است .
دستور داد شترى ديگر برايش مهيّا گردد ؛ ولى شترى مانند آن ، يافت نشد . از اين رو ، روكش شتر را عوض كردند و به وى گفته شد : شترى تنومندتر و نيرومندتر برايت آورديم! آن را برايش آوردند و او بدان ، راضى شد. ۱

۳۴۰.تاريخ اليعقوبى:جمعيّت، شبانگاه از كنار آبگاهى گذشتند كه «آب حَوْأب» ناميده مى شد. سگان منطقه به روى آنان پارس كردند. عايشه گفت : [ نام ]اين آبگاه چيست؟
يكى از آنان گفت : آبگاه حَوْأب .
عايشه گفت : إنّا للّه وإنّا إليه راجعون . مرا بازگردانيد! مرا بازگردانيد! اين ، همان آبى است كه پيامبر خدا به من فرمود: «تو آن كس مباش كه سگ هاى حَوْأب به رويش پارس مى كنند».
پس چهل مرد را نزد او آوردند و آنان به خدا سوگند خوردند كه اين آبگاه ، آبگاهِ حوأب نيست ! ۲

1.شرح نهج البلاغة : ج۶ ص۲۲۴ .

2.تاريخ اليعقوبى : ج۲ ص۱۸۱ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
346

رفاه جويى و هوا و هوس ها با فتنه اى كورْ به هم آميختند و از دل آنها ، «پيكار جمل» بيرون آمد.
اين گروه، پس از بررسى هاى فراوان، بصره را برگزيدند؛ زيرا از يك سو به معاويه اطمينان نداشتند تا به سوى شام روند و از سوى ديگر، به دنبال مكانى بودند كه هم زمان، پايگاه نظامى نيز باشد و هيچ شهرى جز كوفه و بصره، اين ويژگى را نداشت.
آنان به جهت تمايل كوفيان به امام على عليه السلام و تمايل بصريان به عثمان ، بصره را برگزيدند ؛ افزون بر آن كه ابن عامر ، در بصره نفوذ داشت ؛ زيرا وى زمانى حاكم آن ديار بود و اين ، همان چيزى بود كه آنان را براى گِردآوردن مردم و دستيابى به آگاهى هاى لازمى كه در جنگ مفيد مى افتاد ، كمك مى كرد.

و ـ نامه هاى عايشه به سران شهرها

۳۳۷.تاريخ الطبرى:عايشه براى افراد سرشناس بصره نامه نگاشت و نيز براى احنف بن قيس، صبرة بن شيمان وسرشناسانى همانند آنان ، نامه نوشت . آن گاه از مكّه بيرون رفت تا به چاهى در منطقه باهله (در چهار ميلى بصره) رسيد و منتظر جواب ماند. ۱

ز ـ آمادگى عايشه براى قيام

۳۳۸.الجمل:چون عايشه اجتماع كسانى را كه در مخالفت با اميرمؤمنان و جدا شدن از او در مكّه گرد آمده بودند ، ديد و پيرويشان را از خويش در جنگ با ايشان مشاهده كرد ، براى پيكارْ مهيّا گشت و هر روز ، جارچى او براى آمادگى حركت ، جار مى زد و چنين مى گفت: آن كه قصد حركت دارد ، حركت كند كه اُمّ المؤمنين به سوى بصره در حركت است و براى عثمان بن عفّان مظلوم ، خونخواهى مى كند. ۲

1.تاريخ الطبرى : ج۴ ص۴۶۱ .

2.الجمل : ص ۲۳۳ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189387
صفحه از 896
پرینت  ارسال به