349
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

چرا چنين كرد؟ زيرا او تنها به حق مى انديشيد، نه پيروزى به هر طريقى كه باشد.

ب ـ سخنرانى امام عليه السلام به هنگام دريافت گزارش ناكثين

۳۴۱.الإرشاد:وقتى خبر حركت عايشه، طلحه و زبير از مكّه به بصره به او (على عليه السلام ) رسيد ، خدا را سپاس و ثنا گفت و فرمود: «عايشه ، طلحه و زبير، حركت كردند. هريك از آن دو نفر (طلحه و زبير) ، خلافت را براى خود مى خواهد، نه رفيقش. طلحه ادّعاى خلافت نمى كند ، مگر از آن رو كه پسرعموى عايشه است، و زبير ، آن را ادّعا نمى كند، مگر از آن رو كه داماد پدر عايشه است. به خدا سوگند، اگر به خواسته هاى خود دست يابند، زبير ، گردن طلحه را خواهد زد و طلحه ، گردن زبير را و هريك با ديگرى در حكومت ، نزاع خواهد كرد.
به خدا سوگند، دانستم كه عايشه، همان زنى است كه سوارِ شتر خواهد شد؛ نه مشكلى را مى گشايد و نه از گردنه اى عبور مى كند و بلكه در منزلى اُتراق نمى كند، مگر آن كه بر معصيت است ، تا آن كه خود و همراهانش را به ورطه اى افكنَد كه يك سوم آنان كشته شوند و يك سوم ديگر فرار كنند و يك سوم، بازگردند. به خدا سوگند، طلحه و زبير مى دانند كه خطاكارند و [ بدين امر ، ]ناآگاه نيستند. چه بسا عالمى كه نادانى اش او را كُشت و دانشى را كه با خود داشت، به او سودى نرسانْد!
به خدا سوگند، سگان آبگاه حَوأب بر عايشه پارس مى كنند. آيا پندگيرى هست كه عبرت گيرد؟! و آيا انديشمندى هست كه بينديشد؟!».
سپس فرمود: «گروه تجاوزكار به پا خاستند. پس نيكوكاران كجايند؟». ۱

ج ـ نامه امام عليه السلام به كوفيان به هنگام حركت از مدينه

۳۴۲.امام على عليه السلامـ از نامه اش به كوفيان به هنگام حركت از مدينه به سوى بصره ـ:از بنده خدا على اميرمؤمنان به كوفيان ، پيشانى انصار و بزرگان عرب. پس از حمد و سپاس خداوند؛ به شما از ماجراى عثمان به گونه اى خبرمى دهم كه شنيدنش مانند ديدنش

1.الإرشاد : ج ۱ ص ۲۴۶ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
348

1 / 4

آمادگى امام براى رويارويى با ناكثين

الف ـ مشورت امام عليه السلام با يارانش درباره ناكثين

معاويه سال ها شام را با دستى باز و حكومتى قيصرگونه ، زير سلطه خود داشت و هيچ يك از خلفاى پيش از او، وى را از رفتارش باز نداشتند. او امير مؤمنان را خوب مى شناخت و به طور يقين و قطع مى دانست كه على عليه السلام با وى سازش نمى كند. از اين رو ، از بيعت با او سر باز زد و پيراهن عثمان را بالا برد و فرياد خونخواهى سرداد و از نادانى شاميان ، سود جُست و براى جنگ با امام عليه السلام آماده گشت.
امام على عليه السلام براى ريشه كن كردن اين طغيانگر (باغى) ، آماده گشت ؛ فرماندهان سپاه را تعيين نمود و براى كارگزاران خود در مصر ، كوفه و بصره ، نامه نوشت و از آنان خواست تا با فرستادن نيروهاى لازم ، وى را پشتيبانى كنند.
امام عليه السلام در اوانى كه نيرو براى رويارويى با معاويه فراهم مى ساخت، خبر زمينه سازى طلحه و زبير و عايشه در مكّه و تحريك آنان براى ايجاد يك آشوب و حركتشان به سوى بصره، به وى رسيد . چنين صَلاح ديد كه فرو نشاندن اين فتنه ، اولويت دارد. از اين رو ، سرشناسان ياران خود را فرا خواند و از نظر آنان ، آگاهى يافت. شيوه اين گفتگو و رأى ياران امام و موضع قاطع او براى ريشه كنى سركشان ، ما را بر حقايقى واقف مى سازد.
در اين گفتگو ، عبد اللّه بن عبّاس، محمّد بن ابى بكر، عمّار بن ياسر و سهل بن حُنَيف ، شركت داشتند. عبد اللّه بن عبّاس پيشنهاد كرد كه على عليه السلام اُمّ سلمه را نيز همراه خود سازد.
امام عليه السلام اين نظر را رد كرد و فرمود: «من صلاح نمى بينم امّ سلمه را از منزلْ بيرون آورم ، آن گونه كه طلحه و زبير ، عايشه را بيرون آوردند». ۱

1.الجمل : ص ۲۳۹ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 163474
صفحه از 896
پرینت  ارسال به