351
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

باطل را بشناس تا كسانى را كه آن را دنبال مى كنند، بشناسى». ۱

1 / 5

يارى خواستن امام از كوفيان

الف ـ نامه امام عليه السلام به كوفيان از ربذه

۳۴۴.تاريخ الطبرىـ به نقل از يزيد ضخم ـ: وقتى خبر عايشه، طلحه و زبير به على عليه السلام در مدينه رسيد كه آنان به سمت عراق حركت كرده اند، با شتاب از مدينه بيرون رفت و اميدوار بود به آنان برسد و بازشان گردانَد. وقتى به ربذه رسيد، به وى خبر دادند كه آنها بسيار دور شده اند. چند روزى در ربذه اقامت گزيد. از آنان خبر رسيد كه قصد بصره كرده اند. بيمش برطرف شد و فرمود: «به راستى كه كوفيان به من علاقه مندترند و در ميان آنان، سران عرب و شخصيت هاى برجسته اى هست».
[ و ] از محمّد بن عبد الرحمان بن ابى ليلى، از پدرش نقل است كه مى گويد: على عليه السلام براى كوفيان نوشت:
«به نام خداوند بخشنده مهربان. پس از حمد و سپاس خداوند؛ به راستى كه من شما را و اقامت در ميان شما را برگزيدم ؛ چون دوستى و مهرورزىِ شما را نسبت به خداوند عز و جل و پيامبر خدا مى دانم. پس هركه سوى من آيد و مرا يارى دهد، به نداى حقْ پاسخ گفته و وظيفه اش را به انجام رسانده است». ۲

ب ـ فرستادن حسن بن على عليه السلام به سوى كوفه

۳۴۵.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو ليلى ـ: على عليه السلام ، حسن بن على عليه السلام و عمّار بن ياسر را فرستاد تا مردم را بسيج كنند و قُرظة بن كعب انصارى را به عنوان امير كوفه فرستاد و نامه اى با وى براى ابو موسى فرستاد [ بدين مضمون ]:

1.تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۲۱۰ .

2.تاريخ الطبرى : ج۴ ص۴۷۷ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
350

باشد. مردم بر او خُرده مى گرفتند و من يكى از مهاجران بودم كه همواره، خشنودى او را مى خواستم و كمتر او را سرزنش مى كردم، ۱ و طلحه و زبير، آسان ترين كارشان آن بود كه بر او بتازند و ملايم ترين صدايشان، درشتى كردن با او بود. عايشه، ناگهان نسبت به عثمان ، خشم گرفت. گروهى فرصت يافتند و او را كشتند.
مردمان ، بدون اكراه و جبر، بلكه با رغبت و اختيار با من بيعت كردند. بدانيد كه [ مدينه] سراى هجرت، مردمانش را بلند كرده و بيرون رانده است و مردم از آن كوچيده اند. مدينه، مانند ديگ ، جوشيد و آشوب پا گرفت. به سوى پيشواى خود بشتابيد و به سمت جنگ با دشمنانْ شتاب كنيد، به خواست خداوند عز و جل . ۲

د ـ مشتبه شدن امور بر كسانى كه چشم بصيرت نداشتند

۳۴۳.تاريخ اليعقوبى:حارث بن حوط رانى [ به على عليه السلام ] گفت: باور كنم كه طلحه، زبير و عايشه بر باطلْ گِرد آمده اند؟
[ على عليه السلام ] فرمود: «اى حارث! به راستى كه حق بر تو مُشتَبَه شده است. به راستى كه حق و باطل با مردمانْ شناخته نمى شوند؛ ليكن حق را بشناس تا اهل آن را بشناسى، و

1.برخى مترجمان نهج البلاغة ، اين قسمت را چنين ترجمه كرده اند : «تنها كسى بودم كه در وا داشتن او به جلب رضايت مردم، مى كوشيدم و كمتر به انتقادش زبان مى گشودم» (خورشيد بى غروب نهج البلاغه ، ص ۲۹) . (م)

2.الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن كِتابٍ لَهُ إلى أهلِ الكوفَةِ عِندَ مَسيرِهِ مِن المَدينَةِ إلَى البَصرَةِ ـ : مِن عَبدِ اللّه ِ عَليٍّ أميرِ المُؤمِنينَ إلى أهلِ الكوفَةِ ؛ جَبهَةِ الأَنصارِ ، وسَنامِ العَرَبِ . أمّا بَعدُ ؛ فَإِنّي اُخبِرُكُم عَن أمرِ عُثمانَ حَتّى يَكونَ سَمعُهُ كَعِيانِهِ : إنَّ النّاسَ طَعَنوا عَلَيهِ ، فَكُنتُ رَجُلاً مِنَ المُهاجِرينَ اُكثِرُ استِعتابَهُ ، واُقِلُّ عِتابَهُ ، وكانَ طَلحَةُ وَالزُّبَيرُ أهوَنُ سَيرِهِما فيهِ الوَجيفُ ، وأرفَقُ حِدائِهِمَا العَنيفُ ، وكانَ مِن عائِشَةَ فيهِ فَلتَةُ غَضَبٍ ، فَاُتيحَ لَهُ قَومٌ فَقَتَلوهُ ، وبايَعَنِي النّاسُ غَيرَ مُستَكرَهينَ ولا مُجبَرينَ ، بَل طائِعينَ مُخَيَّرينَ . وَاعلَموا أنَّ دارَ الهِجرَةِ قَد قَلَعَت بِأَهلِها وقَلَعوا بِها ، وجاشَت جَيشَ المِرجَلِ ، وقامَتِ الفِتنَةُ عَلَى القُطبِ ، فَأَسرِعوا إلى أميرِكُم ، وبادِروا جِهادَ عَدُوِّكُم ، إن شاءَ اللّه ُ عَزَّ وجَلَّ (نهج البلاغة : نامه ۱) .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 163466
صفحه از 896
پرینت  ارسال به