د ـ فرستادن اشتر براى رويارويى با فتنه ابو موسى
امام على عليه السلام به سپاه كوفه در كنار سپاه خود، نياز داشت تا با قاطعيتِ تمام تر حركت ناكثين را درهم شكند؛ امّا جلوگيرى ابو موسى از بسيج مردم كوفه ، مانع حركت آنان براى يارى امام عليه السلام شد. مالك اَشتر ، توان بازكردن اين گره را داشت ؛ زيرا پس از آن كه امام عليه السلام تصميم داشت ابو موسى را به همراه ساير كارگزاران عثمان عزل نمايد، او بود كه به امير مؤمنان، باقى گذاردن ابو موسى را در منصب زمامدارى كوفه پيشنهاد كرده بود.
برخى اسناد تاريخى تصريح مى كنند كه امام على عليه السلام به اشتر فرمود: «تو درباره ابو موسى وساطت كردى كه او را در كوفه اِبقا كنم. اينك برو و آنچه را خراب كرده اى، اصلاح كن». ۱
امّا از روايتى كه نصر بن مُزاحم آورده، چنين برمى آيد كه مالك، خود به امام عليه السلام پيشنهاد داد كه به كوفه رود و آنچه را ابوموسى بر هم ريخته، اصلاح نمايد.
ه ـ پيوستن نيروهاى كوفه به امام عليه السلام
موضع قاطعى كه مالك اشتر در برابر ابو موسى اشعرى اتّخاذ كرد، سبب شد كه مشكل بسيج نمودنِ مردم كوفه حل گردد و سپاهى بزرگ از كوفه حركت كرده، در منطقه ذو قار به امام عليه السلام بپيوندند. آنچه در اين زمينه قابل ملاحظه است، خبردادن امام على عليه السلام به يارانش از تعداد سپاهيان كوفه، پيش از رسيدن آنان است.
۳۴۷.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو طُفَيل ـ: على عليه السلام فرمود: «از كوفه دوازده هزار و يك مرد مى آيد».
ابو طفيل مى گويد : بر تپّه اى در ذو قار نشستم و آنان را شمردم. نه يك نفر بيش بودند و نه يك نفر كم. ۲