353
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

د ـ فرستادن اشتر براى رويارويى با فتنه ابو موسى

امام على عليه السلام به سپاه كوفه در كنار سپاه خود، نياز داشت تا با قاطعيتِ تمام تر حركت ناكثين را درهم شكند؛ امّا جلوگيرى ابو موسى از بسيج مردم كوفه ، مانع حركت آنان براى يارى امام عليه السلام شد. مالك اَشتر ، توان بازكردن اين گره را داشت ؛ زيرا پس از آن كه امام عليه السلام تصميم داشت ابو موسى را به همراه ساير كارگزاران عثمان عزل نمايد، او بود كه به امير مؤمنان، باقى گذاردن ابو موسى را در منصب زمامدارى كوفه پيشنهاد كرده بود.
برخى اسناد تاريخى تصريح مى كنند كه امام على عليه السلام به اشتر فرمود: «تو درباره ابو موسى وساطت كردى كه او را در كوفه اِبقا كنم. اينك برو و آنچه را خراب كرده اى، اصلاح كن». ۱
امّا از روايتى كه نصر بن مُزاحم آورده، چنين برمى آيد كه مالك، خود به امام عليه السلام پيشنهاد داد كه به كوفه رود و آنچه را ابوموسى بر هم ريخته، اصلاح نمايد.

ه ـ پيوستن نيروهاى كوفه به امام عليه السلام

موضع قاطعى كه مالك اشتر در برابر ابو موسى اشعرى اتّخاذ كرد، سبب شد كه مشكل بسيج نمودنِ مردم كوفه حل گردد و سپاهى بزرگ از كوفه حركت كرده، در منطقه ذو قار به امام عليه السلام بپيوندند. آنچه در اين زمينه قابل ملاحظه است، خبردادن امام على عليه السلام به يارانش از تعداد سپاهيان كوفه، پيش از رسيدن آنان است.

۳۴۷.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو طُفَيل ـ: على عليه السلام فرمود: «از كوفه دوازده هزار و يك مرد مى آيد».
ابو طفيل مى گويد : بر تپّه اى در ذو قار نشستم و آنان را شمردم. نه يك نفر بيش بودند و نه يك نفر كم. ۲

1.همان ، ص ۲۰ .

2.تاريخ الطبرى : ج۴ ص۵۰۰ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
352

«پس از حمد و سپاس خداوند؛ به تحقيق كه معتقد بودم دورى جستن تو از امر [ حكومت ] ـ كه خداوند عز و جل برايت بهره اى در آن قرار نداده ـ ، تو را از مخالفت با فرمان من باز دارد. من ، حسن بن على و عمّار بن ياسر را براى بسيج مردم فرستادم و قُرظَة بن كعب را به عنوان فرماندار شهر گماشتم. تو با سرزنش و نكوهيدگى كنار برو و اگر چنين نكنى، به قُرظَة بن كعب دستور داده ام تو را طرد سازد و اگر تو او را طرد كردى و او بر تو پيروز گشت ، تو را قطعه قطعه كند».
وقتى نامه به ابو موسى رسيد ، كنار رفت. حسن و عمّار، داخل مسجد شدند و گفتند: اى مردم ! امير مؤمنان مى فرمايد : «من در اين حركت يا ستمگرم يا ستمديده . هر كه به حقّ خدا پايبند است ، خدا را در نظر آورد و بيايد ، اگر ستمديده ام ، يارى ام كند و اگر ستمگرم ، حق را از من باز ستانَد . به خدا سوگند كه طلحه و زبير، نخستين كسانى بودند كه با من بيعت كردند و نخستين كسانى بودند كه بيعت شكستند . آيا من ثروتى را به خود اختصاص داده ام يا حكمى را دگرگون ساخته ام؟ پس بسيج شويد و امر به معروف و از منكر نهى كنيد». ۱

ج ـ موضع ابو موسى در برابر فرستادگان امام على عليه السلام

۳۴۶.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابو مخنف ـ: وقتى ابو موسى، سخنرانى حسن عليه السلام و عمّار را شنيد، به پا خاست و بر منبر رفت و گفت: سپاسْ از آنِ خدايى است كه ما را به واسطه محمّد صلى الله عليه و آله گرامى داشت و پس از جدايى، ما را جمع كرد و پس از دشمنى، ما را برادر و دوستدار يكديگر قرار داد و بر ما خون و ثروت يكديگر را حرام گردانيد. خداوند سبحان فرمود: «و اموالتان را ميان خودتان به ناروا مخوريد» و فرمود: «و هر كسى عمداً مؤمنى را بكشد ، كيفرش دوزخ است كه در آن ، ماندگار خواهد بود» . پس اى بندگان خدا ! از خداوند ، پروا كنيد ، سلاحتان را بر زمين گذاريد و از كشتن برادرانتان خوددارى ورزيد . ۲

1.تاريخ الطبرى : ج۴ ص۴۹۹ .

2.شرح نهج البلاغة : ج۱۴ ص۱۴ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189327
صفحه از 896
پرینت  ارسال به