359
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

ب ـ محاصره دارالحكومه و جنگ در اطراف آن

۳۴۹.أنساب الأشراف:عثمان بن حنيف ، مردم را آماده باش داد و همه مسلّح شدند. طلحه و زبير و عايشه نيز پيشروى كردند تا به منزلگاه مَرْبد (پس از منزلگاه بنى سليم) رسيدند. بصريان به همراه عثمان ابن حنيف ، پياده و سواره آمدند.
طلحه سخنرانى كرد و گفت: به راستى كه عثمان بن عفّان، از پيشتازان و صاحبان فضيلت و از نخستين مهاجران بود. وى كارهايى انجام داد كه ما بر او خُرده گرفتيم و در آن كارها از او جدا شديم و اظهار نفرت كرديم و هنگامى كه از او خواستيم راه خشنودى مسلمانان را در پيش گيرد ، چنين كرد. سپس مردى بر او هجوم برد كه حكومت اين مردم را بدون رضايت و مشورت ، در رُبود و سپس او را به قتل رساند و مردانى پست و بى تقوا ، او را در اين كار ، يارى دادند . پس او را بى گناه و در حال توبه و مسلمان كُشتند. اينك شما را به خونخواهى اش مى خوانيم؛ چرا كه او خليفه مظلوم است.
زبير نيز سخنانى به همين گونه بر زبان آورد . مردم ، اختلاف كردند . برخى گفتند : «آنها به حقْ سخن گفتند» و برخى ديگر گفتند: «دروغ مى گويند. آن دو از همه بر ضدّ عثمان، سخت تر بودند» .
داد و فريادها بلند شد. عايشه را كه در هودج بود ، با شترش آوردند. گفت: ساكت باشيد! ساكت باشيد!
آن گاه با زبانى گويا و صدايى رسا سخنرانى كرد. مردم ، هنگام سخنرانى سكوت كردند. وى گفت: به راستى كه عثمان، خليفه شما، مظلومانه كشته شد، پس از آن كه به سوى پروردگارش توبه كرد و از گناهانش بيرون شده بود. به خدا سوگند ، رفتار او به مرتبه اى نرسيد كه ريختن خونش حلال شمرده شود. پس سزاوار است قاتلانش دستگير و به انتقام خون او كُشته شوند و حكومت ، به شورا واگذار گردد .
گروهى گفتند: «راست مى گويد» و گروهى گفتند: «دروغ مى گويد» و ميان آنها زد و خورد با كفش در گرفت و از هم جدا شدند و دو دسته گرديدند: دسته اى با عايشه و همراهانش و دسته اى با عثمان بن حنيف.


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
358

1 / 6

اشغال بصره

الف ـ گفتگوهاى نماينده حاكم بصره با ناكثين

۳۴۸.أنساب الأشرافـ به نقل از ابو مِخْنَف با سندهايش ـ: چون عايشه و همراهانش به بصره نزديك شدند ، عثمان بن حنيف ، عمران بن حُصَين خُزاعى و ابو الأسود دُئلى را نزد آنان فرستاد و در نزديكى حوضچه هاى ابو موسى ۱ آنان را ملاقات كردند و به آنان گفتند: براى چه آمده ايد؟پيكار نخست : جنگ جمل
گفتند: در پى خونخواهى عثمان و به شورا گذاشتن حكومتيم . ما به خاطر شما، از تازيانه و عصاى او (عثمان) به خشم آمديم . چگونه از شمشير كشيدن بر روى او خشمگين نشويم؟
آن دو به عايشه گفتند: خداوند به تو دستور داد در خانه ات بنشينى ؛ زيرا تو در بند نكاح پيامبر خدا و همسر و حريم اويى .
عايشه به ابو الأسود گفت: گزارش سخنان تو درباره من، به گوش من رسيده است.
سپس عمران و ابو الأسود، نزد عثمان بن حنيف بازگشتند و ابو الأسود، چنين مى گفت :
اى پسر حنيف! بر تو حمله شد . به پا خيز
و با آنان به زد و خورد پرداز و شكيبا باش .
و سلاح برگير ، در برابر آنان بِايست و دامن بر كمر زن .
عثمان بن حنيف گفت: آرى. به خداوند مكّه و مدينه سوگند كه چنين خواهم كرد! ۲

1.منظور ، حوضچه هايى است كه ابو موسى آنها را در كنار جاده بصره به مكّه حفر كرد (معجم البلدان : ج ۲ ص ۲۷۵) .

2.أنساب الأشراف : ج۳ ص۲۴ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189099
صفحه از 896
پرینت  ارسال به