363
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

1 / 7

از ذو قار تا بصره

الف ـ بيعت گرفتن از حاضران

۳۵۳.الإرشادـ به نقل از ابن عبّاس ـ: چون [ امام على عليه السلام ]به سرزمين ذو قار ۱ رسيد،از كسانى كه به همراهش حضور داشتند، بيعت گرفت . سپس سخن گفت و بسيار حمد و ستايش الهى كرد و بر پيامبر خدا درود فرستاد.سپس فرمود:
«حوادثى گذشت كه ما از روى تسليم بودن به فرمان خداوند متعال ، در آزمايش هايى كه ما را بدان آزمود و از روى اميدوارى به پاداش ، بر آنها صبر كرديم ـ در حالى كه در چشمانمان خار بود ـ ، و شكيبايى بر اين حوادث ، بهتر از پراكندگى مسلمانان و ريخته شدن خون هايشان بود.
ما خاندان پيامبرى هستيم كه سزاوارترينِ مرد بود به رسالت و سرچشمه كرامتى كه خداوند ، بدين امّتْ ارزانى داشت . اين طلحه و زبير ، نه از خاندان پيامبرند و نه از نسل پيامبر صلى الله عليه و آله . چون ديدند كه پس از سال هاى سال ، خداوندْ حقوقمان را به ما بازگردانْد، يك سال و [ بلكه ]يك ماه كاملْ تحمّل نكردند و به شيوه پيشينيانِ خود رو كردند تا حقّ مرا پايمال كنند و مسلمانان را از اطراف من پراكنده سازند».
آن گاه ، امام عليه السلام آن دو را نفرين نمود. ۲

1.ذو قار (ذى قار) ، جايى ميان كوفه و واسط (البتّه به كوفه نزديك تر) است و در آن ، جنگ مشهور ميان ايرانيان و اعراب ، واقع شده است (تقويم البلدان: ص ۲۹۲) .

2.الإرشاد عن ابن عبّاس : لَمّا نَزَلَ جالاِءمامُ عَلِيٌّ عليه السلام ج بِذي قارٍ أخَذَ البَيعَةَ عَلى مَن حَضَرَهُ ، ثُمَّ تَكَلَّمَ فَأَكثَرَ مِنَ الحَمدِ للّه ِِ وَالثَّناءِ عَلَيهِ وَالصَّلاةِ عَلى رَسولِ اللّه ِ، صلى الله عليه و آله ثُمَّ قالَ : قَد جَرَت اُمورٌ صَبَرنا عَلَيها ـ وفي أعيُنِنَا القَذى ـ تَسليما لِأَمرِ اللّه ِ تَعالى فيمَا امتَحَنَنا بِهِ رَجاءَ الثَّوابِ عَلى ذلِكَ ، وكانَ الصَّبرُ عَلَيها أمثَلَ مِن أن يَتَفَرَّقَ المُسلِمونَ وتُسفَكَ دِماؤُهُم . نَحنُ أهلُ بَيتِ النُّبُوَّةِ ، وأحَقُّ الخَلقِ بِسُلطانِ الرِّسالَةِ ، ومَعدِنُ الكَرامَةِ الَّتِي ابتَدَأَ اللّه ُ بِها هذِهِ الاُمَّةَ . وهذا طَلحَةُ وُالزُّبَيرُ لَيسا مِن أهلِ النُّبُوَّةِ ولا مِن ذُّرِّيَّةِ الرَّسولِ ، حينَ رَأَيا أنَّ اللّه َ قَد رَدَّ عَلَينا حَقَّنا بَعدَ أعصُرٍ ، فَلَم يَصبِرا حَولاً واحِدا ولا شَهرا كامِلاً حَتّى وَثَبا عَلى دَأبِ الماضينَ قَبلَهُما، لِيَذهَبا بِحَقّي، ويُفَرِّقا جَماعَةَ المُسلِمينَ عَنّي. ثُمَّ دَعا عَلَيهِما (الإرشاد : ج ۱ ص ۲۴۹) .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
362

مردم به طلحه گفتند: اى ابو محمّد! نامه هايت كه نزد ما مى آمد ، غير از اين بود.
زبير گفت: آيا از من نامه اى درباره عثمان به شما رسيده است؟
آن گاه ، داستان كشته شدن عثمان و آنچه را كه بر سرش آمد ، بيان كرد و از على عليه السلام عيبجويى نمود. مردى از طايفه عبد القيس در برابر زبير به پا خاست و گفت: اى مرد! ساكت شو تا سخن بگوييم.
عبد اللّه بن زبير گفت: تو را چه به سخن گفتن؟!
مرد گفت : اى گروه مهاجران ! شما نخستين كسانى بوديد كه [ دعوت ]پيامبر خدا را اجابت نموديد . از اين رو، فضيلتى داريد. سپس مردم به اسلام گرويدند، آن گونه كه شما اسلام آورديد.
چون پيامبر خدا وفات كرد، با مردى از خودتان بيعت كرديد. به خدا سوگند، در اين باره با ما هيچ مشورتى نكرديد؛ ولى ما هم پذيرفتيم و پيروى كرديم. خداوند عز و جلدر حكومت آن مرد ، براى مسلمانان بركتى نهاد. او از دنيا رفت و مردى از شما را به عنوان جانشين به خلافت برگزيد و باز هم با ما مشورت نكرديد؛ ولى ما پذيرفتيم و تسليم شديم.
وقتى آن امير از دنيا رفت ، حكومت را به شش نفر واگذار كرد . شما بدون مشورت با ما عثمان را انتخاب كرديد و با او بيعت نموديد . سپس كارهاى او را نپسنديديد و بدون مشورت با ما او را كُشتيد. پس از آن، بدون مشورت با ما با على عليه السلام بيعت كرديد. اينك چرا بر او خُرده مى گيريد تا با او بجنگيم؟ آيا از بيت المالْ چيزى را به خود اختصاص داده است؟ يا برخلاف حقْ رفتار كرده است؟ يا كارى انجام داده كه شما را خوش نيامده است تا عليه او شما را همراهى كنيم؟ اگر جز اين است، اين كارها چيست؟
خواستند او را بِكُشند كه طايفه اش مانع شدند . فرداى آن روز بر او و همراهانش يورش بُردند و هفتاد مرد را به قتل رساندند. ۱

1.تاريخ الطبرى : ج۴ ص۴۶۹ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 190088
صفحه از 896
پرینت  ارسال به