1 / 7
از ذو قار تا بصره
الف ـ بيعت گرفتن از حاضران
۳۵۳.الإرشادـ به نقل از ابن عبّاس ـ: چون [ امام على عليه السلام ]به سرزمين ذو قار ۱ رسيد،از كسانى كه به همراهش حضور داشتند، بيعت گرفت . سپس سخن گفت و بسيار حمد و ستايش الهى كرد و بر پيامبر خدا درود فرستاد.سپس فرمود:
«حوادثى گذشت كه ما از روى تسليم بودن به فرمان خداوند متعال ، در آزمايش هايى كه ما را بدان آزمود و از روى اميدوارى به پاداش ، بر آنها صبر كرديم ـ در حالى كه در چشمانمان خار بود ـ ، و شكيبايى بر اين حوادث ، بهتر از پراكندگى مسلمانان و ريخته شدن خون هايشان بود.
ما خاندان پيامبرى هستيم كه سزاوارترينِ مرد بود به رسالت و سرچشمه كرامتى كه خداوند ، بدين امّتْ ارزانى داشت . اين طلحه و زبير ، نه از خاندان پيامبرند و نه از نسل پيامبر صلى الله عليه و آله . چون ديدند كه پس از سال هاى سال ، خداوندْ حقوقمان را به ما بازگردانْد، يك سال و [ بلكه ]يك ماه كاملْ تحمّل نكردند و به شيوه پيشينيانِ خود رو كردند تا حقّ مرا پايمال كنند و مسلمانان را از اطراف من پراكنده سازند».
آن گاه ، امام عليه السلام آن دو را نفرين نمود. ۲
1.ذو قار (ذى قار) ، جايى ميان كوفه و واسط (البتّه به كوفه نزديك تر) است و در آن ، جنگ مشهور ميان ايرانيان و اعراب ، واقع شده است (تقويم البلدان: ص ۲۹۲) .
2.الإرشاد عن ابن عبّاس : لَمّا نَزَلَ جالاِءمامُ عَلِيٌّ عليه السلام ج بِذي قارٍ أخَذَ البَيعَةَ عَلى مَن حَضَرَهُ ، ثُمَّ تَكَلَّمَ فَأَكثَرَ مِنَ الحَمدِ للّه ِِ وَالثَّناءِ عَلَيهِ وَالصَّلاةِ عَلى رَسولِ اللّه ِ، صلى الله عليه و آله ثُمَّ قالَ :
قَد جَرَت اُمورٌ صَبَرنا عَلَيها ـ وفي أعيُنِنَا القَذى ـ تَسليما لِأَمرِ اللّه ِ تَعالى فيمَا امتَحَنَنا بِهِ رَجاءَ الثَّوابِ عَلى ذلِكَ ، وكانَ الصَّبرُ عَلَيها أمثَلَ مِن أن يَتَفَرَّقَ المُسلِمونَ وتُسفَكَ دِماؤُهُم .
نَحنُ أهلُ بَيتِ النُّبُوَّةِ ، وأحَقُّ الخَلقِ بِسُلطانِ الرِّسالَةِ ، ومَعدِنُ الكَرامَةِ الَّتِي ابتَدَأَ اللّه ُ بِها هذِهِ الاُمَّةَ .
وهذا طَلحَةُ وُالزُّبَيرُ لَيسا مِن أهلِ النُّبُوَّةِ ولا مِن ذُّرِّيَّةِ الرَّسولِ ، حينَ رَأَيا أنَّ اللّه َ قَد رَدَّ عَلَينا حَقَّنا بَعدَ أعصُرٍ ، فَلَم يَصبِرا حَولاً واحِدا ولا شَهرا كامِلاً حَتّى وَثَبا عَلى دَأبِ الماضينَ قَبلَهُما، لِيَذهَبا بِحَقّي، ويُفَرِّقا جَماعَةَ المُسلِمينَ عَنّي. ثُمَّ دَعا عَلَيهِما (الإرشاد : ج ۱ ص ۲۴۹) .