365
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

بار خدايا! اين گروه ، اطاعت مرا كنار نهادند و بر من ستم كردند و بيعتم را شكستند. بارخدايا! خون مسلمانان را خودت حفظ كن. ۱

1 / 8

تلاش هاى امام براى جلوگيرى از نبرد

هنگامى كه اميرمؤمنان با سپاه خود از ذو قار حركت كرد، صعصعة بن صوحان را به سوى طلحه، زبير و عايشه فرستاد و با او نامه اى بود كه در آن ، از فتنه انگيزى آنان سخن رفته بود و رفتار كينه جويانه و مزوّرانه آنان را نسبت به عثمان بن حنيف ، گوشزد مى كرد و آنها را از عاقبت رفتارشان برحذر مى داشت. صعصعه بازگشت و چنين گزارش داد: گروهى را ديدم كه جز پيكار با تو ، چيزى نمى خواهند. ۲
نيروهاى دو طرف ، براى پيكارْ آماده شدند ، در حالى كه امام على عليه السلام يارانش را از شروع پيكار ، منع مى كرد و در آغاز ، تلاش داشت كه فتنه جويان را از جنگ ، باز دارد.
گفتگوهاى امام عليه السلام با سران لشكر جمل و سپاهيان آن ، قابل توجّه است . او تمام سعى خود را در راه حفظ آرامش و جلوگيرى از برافروخته شدن آتش جنگ به كار گرفت. از اين رو ، نامه هايى به سران لشكر نوشت و آنان را بر به وجود نيامدن درگيرى برانگيخت. سپس نمايندگانش را براى گفتگو نزد آنان فرستاد و چون تلاش هايش بى نتيجه ماند ، خودش نزد آنان رفت.
امام على عليه السلام در اين نامه ها و گفتگوها ، از شخصيت خود ، پرده برداشت و بزرگى منزلت خويش را روشن ساخت و از مسائل پيشين ـ كه شعله هاى جنگ از آنها افروخته شده بود ـ نقاب بركشيد و بار ديگر از كشته شدن عثمان و چگونگى آن ، با دقّت تمام ، سخن گفت و از ابعاد آن حادثه پرده برداشت و راه چنگ زدن به بهانه هاى سُست را بر فتنه انگيزان بست.

1.مروج الذهب : ج۲ ص۳۶۸ .

2.الجمل : ص ۳۱۳ و ۳۱۴ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
364

ب ـ آمدن عثمان بن حنيف

۳۵۴.الجمل:عثمان بن حنيف [ از بصره] بيرون آمد تا در منطقه ذوقار به اميرمؤمنان رسيد. وقتى امير مؤمنان به وى نگاه كرد و ديد كه جمليانْ او را شكنجه داده اند ، با گريه فرمود:
«اى عثمان! من تو را پيرمردى با ريش فرستادم و اينك، تو را به شكل جوانى بى مو به من بازگردانده اند. بار خدايا! تو مى دانى كه آنان بر تو گستاخى كردند و حرمت هايت را شكستند. بارخدايا! در برابر هر يك از پيروان من كه كشته اند ، آنان را بكش، و به خاطر آنچه با جانشين من [ در بصره] كردند ، عذاب را به زودى بر آنان بفرست!» . ۱

ج ـ ورود امام عليه السلام به بصره

۳۵۵.مروج الذهبـ به نقل از مُنذر بن جارود ـ: ... على عليه السلام از سَمت راهى كه به طف مى روند ، وارد بصره شد ... و حركت كردند تا در مكانى كه به «زاويه» معروف بود ، توقّف كردند . چهار ركعت نماز به جا آورد، گونه هايش را به خاك ساييد و اشك هايش با خاك ، عجين شد. سپس دست هايش را بلند كرد و دعا نمود:
«بار خدايا! اى پروردگار آسمان ها و آنچه سايه افكنده ، و [ اى پروردگار ]زمين ها و آنچه بر دوش مى كشد ، و اى پروردگار عرش بزرگ! اين ، بصره است . از تو خيرهايش را مى خواهم و از شرّش به تو پناه مى بَرَم.
بار خدايا! ما را به بهترين صورت ، در آن فرود آر كه تو بهترينِ فرود آورندگانى .

1.الجمل : ص۲۸۵ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 188958
صفحه از 896
پرینت  ارسال به