373
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

دشمن شد.
ميمنه و مِيسَره هر دو سپاه در اضطراب بودند. در يك طرف ، عمّار بود و در طرف هاى ديگر ، عبد اللّه بن عباس و محمّد بن ابى بكر.
على عليه السلام سپاه دشمن را شكافت . ضربه مى زد و مى كُشت . سپس بيرون آمد... و پرچم را به محمّد داد و فرمود: «اين چنين بجنگ».
محمّد با پرچم به پيش تاخت و انصار با او بودند تا به شتر و كجاوه [ ى عايشه ]رسيد و همراهان شتر ، گريخته بودند.
در اين روز ، هر دو لشكر ، نبرد سهمگينى كردند ، به طورى كه آسيب ها و ضربت زدن ها ، در حالِ به زانو نشستنْ صورت مى گرفت. ۱

ه ـ جنگيدن خودِ امام عليه السلام

۳۶۳.الفتوح:على عليه السلام [ از لشكر دشمنْ] دور شد و به سوى يارانش مى رفت كه فريادكننده اى از پشت سر او فرياد زد . وى برگشت و عبد اللّه بن خلف خزاعى را ـ كه ميزبان عايشه در بصره بود ـ ديد. چون على عليه السلام او را ديد ، شناخت و او را ندا داد كه : «اى پسر خلف! چه مى خواهى؟».
گفت: آيا مى خواهى بجنگى؟
على عليه السلام فرمود: «از آن بدم نمى آيد؛ ولى واى بر تو ، اى پسر خلف! در مرگ ، چه آسودگى اى مى جويى، با آن كه مرا مى شناسى؟».
عبد اللّه بن خلف گفت: خودْستايى را وا گذار ـ اى پسر ابوطالب ـ و نزد من بيا تا ببينى كدام يك از ما هماوردش را خواهد كُشت .
آن گاه شعرى سرود و على عليه السلام با شعر ، او را پاسخ داد و براى پيكار ، رو در رو شدند.

1.الإمامة والسياسة : ج۱ ص۹۶ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
372

ج ـ آرامش على عليه السلام در جنگ

۳۶۱.الجملـ به نقل از محمّد بن حنفيه ـ: چون وارد بصره شديم و در آن جا لشكرگاه زديم و صفوف خود را آماده ساختيم ، پدرم على عليه السلام پرچم جنگ را به من داد و فرمود: «پيش از اقدام دشمن كارى عليه آنان انجام نده». ۱ سپس خوابيد.
تيرهاى دشمن بر ما باريدن گرفت. او را از خواب ، بيدار كردم . بيدار شد ، در حالى كه چشم هايش را مى ماليد و جمليان فرياد مى زدند: اى خونخواهان عثمان!
[ على عليه السلام ] در حالى كه جز يك پيراهن بر تن نداشت ، بيرون رفت و فرمود: «با پرچم به پيش رو !».
پيش رفتم و گفتم: اى پدر! در چنين روزى ، تنها با يك پيراهن ؟!
فرمود: «هركس را مرگش [ به وقت خود ]خواهد گرفت. به خدا سوگند ، در كنار پيامبر صلى الله عليه و آله بدون زره ، بيشتر جنگيدم تا با زره». ۲

د ـ شدّت يافتن نبرد

۳۶۲.الإمامة والسياسة:دو لشكر ، نبرد سختى كردند. ميمنه [ سپاه] بصريان، ميمنه سپاه على عليه السلام را درهم شكسته بود و افراد قبيله ربيعه در لشكر بصره، ربيعيان سپاه امام عليه السلام را شكست داده بودند... .
على عليه السلام به پيش آمد و نگاهى به ياران و سپاهيان خود انداخت كه شكست خورده و كشته شده بودند . وقتى چنين ديد ، بر فرزندش محمّد ـ كه پرچمدار بود ـ بانگ زد: «به پيش رو!» ؛ ولى او كندى كرد و در جايش ثابت ماند. على عليه السلام از پشت سر آمد و ميان دو كتف او زد و پرچم را از دستش گرفت و خود ، حمله برد و وارد لشكر

1.اشاره به اين كه آغازگر جنگ مباش . (م)

2.الجمل : ص۳۵۵ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189255
صفحه از 896
پرینت  ارسال به