399
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

گفت : مگر نشنيده ايد چه شده است؟
گفتند : چرا .
پس سهل به سوى على عليه السلام بازگشت. ۱

و ـ فرستادن جرير بن عبد اللّه به سوى معاويه

۳۸۴.تاريخ الطبرى:على عليه السلام به هنگام بازگشت از بصره به كوفه و فراغت از جنگ جمل، جرير بن عبد اللّه بجلى را نزد معاويه فرستاد تا او را به بيعتْ فرا خوانَد . جرير، هنگامى كه على عليه السلام براى جنگ با خوارج به سوى بصره مى رفت، از طرف عثمان ، كارگزار او در هَمِدان بود و اشعث بن قيس نيز از طرف عثمان ، كارگزار آذربايجان بود. وقتى على عليه السلام از بصره به كوفه بازگشت ، نامه اى براى آن دو نوشت و به آنان دستور داد براى او بيعت بگيرند و به سوى او بيايند. آن دو بيعت گرفتند و نزد على عليه السلام آمدند.
وقتى على عليه السلام خواست شخصى را به سوى معاويه بفرستد ، جرير بن عبد اللّه گفت : ... مرا نزد معاويه بفرست ؛ زيرا او با من دوست است. من نزد او مى روم و او را به اطاعت از تو فرا مى خوانم.
اَشتر به على عليه السلام گفت : او را نفرست . به خدا سوگند ، گمان مى كنم كه دل وى با معاويه است.
على عليه السلام فرمود: «بگذار ببينم با چه چيزى نزد ما باز مى گردد».
او را نزد معاويه فرستاد و با او نامه اى فرستاد و در آن ، يكْ سخن شدن مهاجران و انصار بر بيعت وى و پيمان شكنى طلحه و زبير و جريان جنگ با آنان را به او اعلام كرد و او را به اطاعتى كه مهاجران و انصار به آن درآمده اند ، فرا خواند. امام عليه السلام جرير را [ با چنين نامه اى ]به سوى معاويه فرستاد .
وقتى جرير نزد معاويه رسيد، معاويه او را معطّل كرد و از او مهلت خواست. در

1.تاريخ الطبرى : ج۴ ص۴۴۲ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
398

و بدان مى نگريستند . سپس به خانه هاى خويش رفتند و دانستند كه معاويه ، مخالف است.
مرد عبسى رفت تا بر على عليه السلام وارد شد . طومار را به وى داد. وقتى [ على عليه السلام ]مهرش را شكست در درون آن نوشته اى نديد، به فرستاده [ معاويه] فرمود : «چه خبر؟» .
گفت : در امانم؟
فرمود : «بلى . فرستادگان در امان اند و كشته نمى شوند».
گفت : قومى را پشت سر گذاشتم كه جز به انتقام ، رضايت نمى دادند.
فرمود : «از چه كسى؟».
گفت : از خودت! من شصت هزار پيرمرد را پشت سر نهادم كه زير پيراهن عثمان ، گريه مى كردند؛ پيراهنى كه براى آنان نصب شده بود و بر منبر دمشق ، كشيده شده بود.
فرمود: «خون عثمان را از من مى خواهند؟! مگر من مانند عثمان ، ستمديده [ و خون باخته] نيستم؟ بار خدايا! در پيشگاه تو از خون عثمان ، برائت مى جويم». ۱

ه ـ تعيين فرماندار براى شام و فرستادن او

۳۸۳.تاريخ الطبرىـ به نقل از محمّد و طلحه ـ: على عليه السلام كارگزارانش را به شهرها فرستاد و سهل بن حُنَيف را به سوى شام فرستاد. سهل ، حركت كرد و چون به منطقه تبوك رسيد ، سوارانى او را ديدند .
گفتند : كيستى؟
گفت : اميرم .
گفتند : بر كجا؟
گفت : بر شام.
گفتند : اگر عثمانْ تو را فرستاده، خوش آمدى و اگر ديگرى تو را فرستاده است، باز گرد .

1.تاريخ الطبرى : ج۴ ص۴۴۳ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189391
صفحه از 896
پرینت  ارسال به