همين حال ، عمرو [ بن عاص ]را فرا خواند و با او نسبت به آنچه على عليه السلام برايش نوشته بود، مشورت كرد. عمرو به وى پيشنهاد كرد كه نزد چهره هاى سرشناس شام بفرستد و خون عثمان را به گردن على عليه السلام نهد و به كمك مردم شام با على عليه السلام بجنگد ، و معاويه نيز چنين كرد. ۱
ز ـ وقت كُشى معاويه به قصد آماده شدن براى نبرد
۳۸۵.وقعة صفّينـ به نقل از جرجانى ـ: معاويه به خانه جرير آمد و گفت : به درستى كه من به نظرى رسيدم.
گفت : بيان كن.
گفت : به مولايت بنويس كه درآمد ماليات شام و مصر را در اختيار من نهد و هرگاه مرگ او در رسيد، بيعت كسى را بر گردن من ننهد. من نيز كار را به او وا مى گذارم و خلافت را به نام او مى نويسم.
جرير گفت : هر چه مى خواهى خود بنويس و من نيز هم زمان با تو مى نويسم.
معاويه ، اين مطلب را براى على عليه السلام نوشت.
على عليه السلام [ در پاسخ آن نامه] به جرير ، چنين نوشت: «پس از حمد و سپاس خداوند؛ همانا معاويه مى خواهد بيعت من بر گردنش نباشد و آنچه خود دوست مى دارد ، برگزيند و نيز مى خواهد تو را سر بگردانَد تا آمادگى مردم شام را ارزيابى كند. به راستى مغيرة بن شعبه پيش از اين به من گوشزد كرد كه معاويه را در شام بگمارم و خود در مدينه باشم؛ ولى من از اين كار ، خوددارى ورزيدم ، مبادا كه خداوند ببيند كه من گم راهان را كمك كار خود گرفته ام. اگر آن مردْ بيعت كرد ، [ چه نيكو! ]وگرنه باز گرد». ۲