405
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

نموده ، بر شما منّت مى نهد ، اگر راست مى گوييد» 1 .
اگر در حال خويش بنگرى ، آن را اين گونه مى يابى كه پرمنّت ترينِ انسان ها بر خدا به خاطر عملت هستى . پس آن جا كه منّت نهادن بر مستمندِ نيازخواه ، پاداش صدقه را از ميان مى بَرَد ، منّت گذاردن بر خدا پاداش جهاد را تباه مى سازد و آن را مصداق اين آيه مى كند : «سنگى است صاف كه روى آن ، خاكى نشسته باشد ؛ ناگاه بارانى تند فرو بارَد و آن سنگ را همچنان كشت ناپذير باقى گذارَد . چنين كسان از آنچه كرده اند ، سودى نمى برند ، كه خدا كافران را هدايت نمى كند» 2 .
آن گاه كه اين نامه همراه ابو اُمامه باهِلى به على عليه السلام رسيد ، وى با او همان گونه سخن گفت كه با ابو مسلم خولانى گفته بود ؛ و اين پاسخ را [ كه خواهد آمد] با وى روانه ساخت . معاويه ، عبارت «شتر يا حيوان نَر بينى مهار شده» را در همين نامه به كار برد ، نه در نامه اى كه با ابو مسلم روانه كرده بود . در آن نامه ، نه عبارت مزبور ، بلكه اين عبارت بود : «بر خلفا حسد ورزيدى و به ايشان ستم راندى . اين را از چپ نگريستن و دشنامگويى و آه سرد كشيدن و درنگت در بيعت با خلفا دريافتيم» .
البتّه بسيارى از افراد ، اين دو نامه را از يكديگر باز نمى شناسند و آنچه ميانشان شهرت دارد ، همان نامه ابو مسلم است و اين عبارت را از آنِ همان مى شمارند ؛ ليكن عبارت مزبور در نامه [ همراهِ ]ابو امامه آمده است . آيا نمى نگرى كه اين عبارت در پاسخ اين نامه ، باز آمده ؛ و اگر در نامه [ همراهِ] ابو مسلم بود ، در پاسخِ همان باز مى آمد؟ 3

ب ـ پاسخ هاى هوشمندانه امام عليه السلام

۳۸۸.امام على عليه السلامـ از نامه او به معاويه ؛ و اين نامه از نيكوترين نامه هاست ـ:
امّا بعد ؛ نامه ات به من رسيد كه در آن ، ياد كرده اى كه خداوند ، محمّد صلى الله عليه و آله را براى

1.حجرات : آيه ۱۷ .

2.بقره : آيه ۲۴۶ .

3.شرح نهج البلاغة : ج۱۵ ص۱۸۴ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
404

تو بودى كه به ابو بكر حسد ورزيدى و با او در پيچيدى و تباه كردنش را عزم كردى . در خانه خويش نشستى و گروهى از مردم را به گم راهه كشاندى تا در بيعت با او درنگ ورزيدند . از آن پس ، جانشينى عمر را نيز ناخوشايند داشتى و بر او حسد بُردى و دوران خلافتش را دراز شمردى ، به قتل او خرسند گشتى و در سوگش شادمانى خود را آشكار كردى تا آن كه براى قتل فرزند او كه قاتل پدرش را كشته بود ، چاره انديشيدى .
هيچ كس بيش از تو بر عمو زاده ات عثمان حسد نورزيد . زشتكارى هايش را پراكندى و نيك كردارى هايش را فرو پوشاندى . [ نخست ]دين شناسى و سپس ديندارى و رفتار و خردش را به طعن گرفتى و ياران و پيروان نادان خويش را ضدّ او بر انگيختى تا او را فرا چشم تو كشتند و تو نه به زبان و نه به دست ، به دفاع از او برنخاستى .
تو به اين هر سه ، ستم راندى و در بيعت با هر يك ، درنگ ورزيدى تا آن دم كه به قهر و غلبه ، همانند شترى با بينىِ مهار شده ، تو را به سوى وى كشاندند . اكنون به طلب خلافت برخاسته اى و كُشندگان عثمان ، وفاداران و دوستان و پيرامونيان تو گشته اند . و اين است رهاورد آرزوهاى نَفْس ها و گمگشتى هاى شهوت ها .
پس ، از سرسختى دست بردار و بيهوده گرى را وا گذار و كُشندگان عثمان را به ما بسپار و ديگر بار ، كار خلافت را ميان مسلمانان به شورا بگذار تا بر هر كه خدا از او خشنود است ، اتّفاق كنند . تو را پيمانى بر گردن ما نيست و نه سزاوارِ آن هستى كه از تو فرمان بَريم و نه سزاوار آنى كه جلب خشنودىِ تو نماييم . براى تو و يارانت ، نزد من ، چيزى جز شمشير چيزى نيست . سوگند به آن كه جز او خدايى نيست،كُشندگان عثمان را،هر جا و هرگونه باشند، خواهم يافت تا آن كه ايشان را بكشم يا جانم به خدا پيوندد .
و امّا اين كه همواره پيشينه خويش در اسلام و جهادهايت را منّت گذارانه به رخ مى كشى ، من در كلام خداوند سبحان چنين يافته ام : «از اين كه اسلام آورده اند ، بر تو منّت مى گذارند . بگو : براى اسلامتان بر من منّت مگذاريد ؛ بلكه خدا بدان سبب كه شما را به ايمان راه

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 188966
صفحه از 896
پرینت  ارسال به