413
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

آغاز اين دعوت ، او را دروغگو شمردند و آن گاه كه مردم را به آن فرا خوانْد ، از وطنش بيرونش راندند و چهره اش را خونين كردند و عمو و خاندانش را كُشتند ؛ گويى كه او براى آنان مى كوشيد [ و اين همه زحمت را به جان مى خريد] تا ايشان آسوده باشند ، همان سان كه ابوسفيان در روزگار عثمان گفته بود، آن دم كه از كنار مزار حمزه گذشت و آن را لگدكوب كرد و گفت : اى ابو عُماره! آنچه برايش با شمشير ، يكديگر را مى نواختيم ، امروز در دست پسر بچّه هاى ما افتاده و با آن بازى مى كنند!
آن گاه ، كار بدان جا كشيد كه معاويه به على عليه السلام فخر بفروشد ، آن گونه كه همانندان و برابران مى فروشند!
آن دم كه مادِر (نمادِ بُخل ) ، [ حاتمِ] طايى را به بخل ورزى ننگ نهد
و باقِل (نمادِ ناتوانى در گفتار) ، قُس (نمادِ بلاغت) را به سستى در گفتار سرزنش كند ؛
و ستاره [ كم نورِ] سُها به خورشيد طعنه زند كه : «تو پنهانى!»
و تيرگىِ [ شب ]به صبح گويد كه: «تو رنگ پريده اى!»
و زمين از سرِ سفاهت به آسمان فخر بفروشد
و سنگريزه ها و صخره ها به شهاب ها تفاخر ورزند .
[بارى!آن دم كه چنين مى شود] پس اى مرگ به ديدارم بيا،كه [ديگر]زندگى نكوهيده است
و اى جان من! با من وقار ورز كه روزگار تو سرِ هزل دارد!
آن گاه ، ديگر بار ، به امير مؤمنان عرض مى كنم كه كاش مى دانستم چرا باب مكاتبه و پاسخ دهى را ميان خود و معاويه گشود! و اگر ضرورت ، به چنين رويدادى انجاميد ، چرا در نامه نگارى اش به او ، به اندرز كفايت نكرد ، بى آن كه از افتخارشمارى و فخرفروشى دم زند! و اگر از اين دو نيز گريزى نبود ، چرا به همين دو اكتفا نورزيد ، بى آن كه از مطلبى ديگر سخن گويد كه به


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
412

اهداف معاويه از نبرد تبليغاتى و حكمتِ پاسخ هاى امام عليه السلام

انديشيدن در نامه هاى تبادل شده ميان امام عليه السلام و معاويه در گير و دار نبرد تبليغاتى و جسارت ورزى ها و بى شرمى هاى مندرج در پاسخ هاى معاويه ، پژوهنده را به اين پرسش وا مى دارد كه : چرا امام عليه السلام باب مكاتبه را گشود و با فردى همچون معاويه به تبادلِ نامه پرداخت؟ آيا رواتر نبود كه امام عليه السلام پاسخ دادن به معاويه را فرو بگذارد تا از اين بى حرمتى و ناسزاگويى در امان مانَد؟
ابن ابى الحديد ، پس از نقل بخشى از نامه هاى تبادل شده ميان امام عليه السلام و معاويه ، مى نويسد :
از رويدادهاى بس شگفت و تكان دهنده روزگار ـ گر چه شگفتى ها و غرايب روزگار ، فراوان اند ـ آن است كه كار على عليه السلام بدان جا كشد كه معاويه همانند و همسنگ او به شمار رود و با يكديگر به مكاتبه و پاسخ دهى برخيزند و در خطاب به طرف مقابل ، يكسان به حساب آيند و على عليه السلام به او كلمه اى نگويد ، مگر آن كه معاويه همانندش ، بلكه بسى سخت تر از آن را پاسخ دهد .
اى كاش محمّد صلى الله عليه و آله اين صحنه را گواه بود تا نه از روى خبر ، بلكه آشكارا بنگرد دعوتى كه وى بر پا داشت و سخت ترين مشقّت ها را براى آن تحمّل كرد و در حراست از آن ، با بيم هاى رنج آور مواجه شد و براى استوارسازى حكومتش ، شمشير بركشيد و پايه هايش را استحكام بخشيد و آفاق را از آن بياكنْد ، اكنون بى كم و كاست ، در چنگ دشمنانش افتاده بود ؛ همانان كه به گاه

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 163599
صفحه از 896
پرینت  ارسال به