جامه اى بر آن مى افكندند،و انگشتانِ نائله از رشته هاى آن آويزان بود. ۱
ه ـ سازش با روم
۳۹۴.مروج الذّهب :معاويه به دليل مشغول بودنش به على عليه السلام ، با امپراتور روم ، با اموالى كه به سوى وى روانه كرد ، پيمان سازش بست . ۲
و ـ يارى جُستن از مكّه و مدينه
۳۹۵.وقعة صِفّينـ به نقل از زياد بن رستم ـ: معاوية بن ابى سفيان براى عبد اللّه بن عمر خطّاب ، به طور ويژه ، و نيز به سعد بن ابى وقّاص و محمّد بن مسلمه ، جز نامه اش به مردم مدينه ، نامه هايى فرستاد . در نامه اش به فرزند عمر آمده بود :
امّا بعد ؛ پس از قتل عثمان ، در ميان قريش ، هيچ كس را به اندازه تو براى خلافت ، خوش نمى داشتم . سپس به ياد آوردم كه تو او را تنها وا نهادى و بر ياورانش طعن زدى . پس ، از تو ناخرسند شدم ؛ امّا مخالفت تو با على ، كار را بر من آسان كرد و بخشى از لغزش هايت را از نظرم محو ساخت . پس ـ خدايت رحمت كناد ـ براى پاس داشتنِ حق خليفه مظلوم ، ما را يارى كن ، كه من خواهان فرمان راندن بر تو نيستم ؛ بلكه فرمانروايى را از آنِ تو مى خواهم و اگر از آن سر باز زنى ، كار به شورا ميان مسلمانان وا نهاده خواهد شد . ۳
ز ـ اعلانِ جنگ
۳۹۶.وقعة صِفّينـ به نقل از محمّد و صالح بن صدقه ـ: از آن پس ، على عليه السلام به جرير (پيكش به سوى معاويه) نوشت : «امّا بعد ؛ هر گاه اين نامه ، تو را رسيد ، معاويه را به [ پذيرش حقيقتِ ]روشن وا دار و به امر قطعى تسليم گردان! پس او را ميان جنگى كه [دشمن را