425
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

پس در راه شدند تا از عانات عبور كنند ؛ امّا مردمِ عانات ، ايشان را باز داشتند و كشتى ها را از آنان دور كردند . پس بازگشتند تا از هيت ۱ برگذشتند و در روستايى فرو دستِ قَرقيسيا ۲ به على عليه السلام پيوستند و آن گاه قصدِ مردمِ عانات كردند ؛ امّا ايشان پناه گرفته ، گريختند . هنگامى كه پيش قراولان سپاه به على عليه السلام پيوستند ، گفت : «پيش قراولان سپاهم ، از پىِ من مى آيند» .
زياد بن نضر حارثى و شريح بن هانى نزد وى آمدند و آنچه را به هنگام دريافت خبرِ [ مسير امام عليه السلام و معاويه ]انديشيده بودند ، به او گزارش كردند . [ امام عليه السلام ]گفت : «درست انديشيديد» .
آن گاه كه على عليه السلام از فرات گذشت ، [ ديگر بار] آن دو را پيشاپيشِ خود ، به سوى معاويه گُسيل داشت . هنگامى كه آن دو به سور الرّوم (باروىِ روم) رسيدند ، ابو اَعور عمرو بن سفيان سُلَمى با لشكرى از شاميان روياروى ايشان ايستاد . پس آن دو به على عليه السلام گزارش نوشتند : «ما به ابو اَعوَر سُلَمى همراهِ لشكرى از شاميان ، برخورده و آنان را [ به تسليم] فرا خوانده ايم ؛ امّا هيچ يك از ايشان دعوت ما را نپذيرفته است . ما را فرمان ده كه چه كنيم» .
على عليه السلام به مالك اَشتر ، چنين پيغام داد : «اى مالك! زياد و شريح به من گزارش كرده اند كه ابو اعور سُلَمى را با گروهى از سپاه شام ديدار كرده اند . پيك به من خبر داده كه آنان را در حالى ترك گفته كه روياروى يكديگر صف آراسته اند . پس بشتاب به سوى يارانت ؛ بشتاب! هرگاه به ايشان رسيدى ، فرماندهى شان در عهده توست . مبادا آغازكننده جنگ باشى ، مگر آن كه ايشان جنگ را بياغازند ؛ [ و مبادا به نبرد پردازى ]پيش از آن كه آنان را ديدار كنى و [ به صلح ]فراخوانى و [ سخنشان را ]

1.سرزمينى است در عراق بر حاشيه فرات كه از توابع بغداد است و در شمال انبار قرار گرفته است (معجم البلدان : ج ۵ ص ۴۲۱) .

2.سرزمينى است بر ساحل «خابور» در نزديكى صفّين و رَقّه و در آن جا خابور به فرات مى ريزد . اين سرزمين ، اكنون در عراق واقع شده است (معجم البلدان : ج ۴ ص ۳۲۸) .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
424

ج ـ گريستن امام عليه السلام ، هنگام رسيدن به كربلا

۳۹۹.وقعة صفّينـ به نقل از حسن بن كثير ، از پدرش ـ: على عليه السلام به كربلا درآمد و [ چندى] توقّف ورزيد . به وى گفته شد : اى امير مؤمنان! اين[ جا ]كربلاست .
گفت : «جاى كَرب و بلاء (اندوه و آسيب )!» .
سپس با دست خويش به جايى اشاره كرد و گفت : «اين جا باراندازشان است و استراحتگاه شترانشان است» .
آن گاه با دستش به مكانى ديگر اشاره كرد و گفت : «اين جا خون هاشان ريخته مى شود» . ۱

د ـ اَشتر ، فرمانده پيش قراولان سپاه امام عليه السلام

۴۰۰.تاريخ الطبرىـ به نقل از خالد بن قُطْن حارثى ـ: آن گاه كه على عليه السلام از فرات برگذشت ، زياد ابن نضر و شريح بن هانى را فرا خواند و با همان حال كه از كوفه بيرون شده بودند ، به سوى معاويه روانه ساخت .
آن دو ، پس از آن كه امام عليه السلام از كوفه [ به سوى معاويه] روانه شان كرد ، كناره فرات را در خشكى از جانب كوفه در پيش گرفتند تا به عانات ۲ رسيدند . در آن جا ، خبر يافتند كه على عليه السلام راه جزيره را در پيش گرفته و معاويه با سپاه شام ، از سوى دمشق به رويارويى با على عليه السلام مى رود . [ با خود] گفتند : نه ؛ به خدا سوگند ، اين خردمندانه نيست كه ما به راه ادامه دهيم ، حال آن كه اين رود ميان ما و مسلمانان و امير مؤمنان ، فاصله اندازد ؛ و خير ما در آن نيست كه با شمارِ كم و بدون نيرو[ ى كمكى] و پشتيبانى ، با سپاه شام رويارو شويم .

1.وقعة صفّين : ص ۱۴۲ .

2.عانه ، سرزمينى است مشهور در عراق ، ميان رَقّه و هيت . ذكرى از آن در شعر به صورت «عانات» آمده است كه به نظر مى رسد به عانه و حوالى آن ، اطلاق شده است . اين سرزمين نزديك «حديثه» بر حاشيه فرات واقع است (معجم البلدان : ج ۴ ص ۷۲) .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 165104
صفحه از 896
پرینت  ارسال به