429
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

سپاه پيش قراول امام عليه السلام به فرماندهىِ مالك اشتر با سپاه پيش قراول معاويه رويارو شد و آن را ناچار به گريز كرد . اين ، نخستين رويارويى ميان دو سپاه در صِفّين بود كه آن را سپاه معاويه آغازيد .
در اواخر ذى قعده ، سپاه امام عليه السلام به صفّين رسيد . پيش از اين ، سپاه معاويه به صفّين رسيده ، مناطق حسّاس آن را اشغال كرده بود؛ زيرا صفّين تا شام چندان فاصله اى نداشت.
معاويه نيروهاى خود را چنان آراست كه سپاه امام عليه السلام نتواند به آب دست يابد . امام عليه السلام ايشان را اندرز داد و پيكى در اين باب ، سوى آنان روانه ساخت ؛ امّا نتيجه اى حاصل نشد .
پس از صدور نظر موافق امام عليه السلام ، اشتر و اشعث به سپاه معاويه حمله كردند و بر آب چيره شدند . امام عليه السلام دستور داد لشكر به گونه اى آراسته شود كه هر دو سپاه بتوانند آب برگيرند . بدين سان ، امام عليه السلام به پيروزى معنوى دست يافت ، چنان كه تاريخ ، آن را با آبِ زر در صفحات خويش ثبت كرد . امام عليه السلام ، در رويارويى با دشمن ، براى دستيابى به پيروزى ، استفاده از شيوه هاى غير انسانى را ممنوع مى شمارَد .
سپس امام عليه السلام نمايندگانش را به سوى معاويه گسيل داشت تا او را به فرمانبردارى فرا خوانند و از جنگ و خونريزى پيشگيرى كنند ؛ امّا چون نزد معاويه آمدند ، وى ايشان را خشمگينانه راند .
در ذى حجّه ، برخوردها و درگيرى هايى پراكنده ميان دو سپاه رخ داد . از آن جا كه امام عليه السلام قصد داشت اين ماجرا به صلح ، و نه جنگ ، بينجامد ، رويارويى ميان تمامِ دو سپاه صورت نمى پذيرفت .
در محرّم سال 37 هجرى ، اين برخوردهاى پراكنده پايان پذيرفت و گفتگوهاى صلح ، جدّى تر شد ، امّا همچون گذشته ، بى نتيجه ماند .
آن گاه كه همه راه ها طى شد ، امام عليه السلام براى جنگ مهيّا گشت.جنگ در روز چهارشنبه،يكم صفر سال 37 هجرى آغاز شد . در هفته نخست ، جنگ بدين منوال


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
428

او را زشت جلوه دهد . [ نيز] از سبُك سرى و زشت انديشى وى بود كه به خانه و قرارگاه [ عثمان ]ابن عفّان تاخت و در زمره كشندگان او درآمد و اكنون خون عثمان ، گريبانگير اوست . بدانيد كه من به نبرد با او نيازى ندارم .
به وى گفتم : سخن گفتى . پس بشنو تا پاسخت گويم .
گفت : نه! مرا به سخن شنيدن از تو و به پاسخت ، نياز نيست . از من دور شو!
پس يارانش بر من بانگ زدند و از آن جا بازگشتم . و اگر به من گوش فرا مى داد ، دليل و حجّتِ فرماندهم (اشتر ) را برايش بيان مى كردم . آن گاه ، نزد اشتر بازگشتم و به او خبر دادم كه ابو اعور از نبرد [ با وى ]سر باز زده است .
گفت : او بر جانِ خويش ترسيده است .
پس [ همچنان] روياروى ايشان ايستاديم ، چندان كه شب ميان ما و ايشان پرده كشيد ؛ و شب را به نگهبانى گذرانديم . صبح كه شد ، ديديم سپاه شام در پناه تيرگى شب ، از آن جا رفته اند . صبح هنگام ، على بن ابى طالب عليه السلام به ما رسيد . آن گاه ، اشتر با همراهانش در سپاه پيش قراولان ، پيش رفت تا به معاويه رسيد و روياروى وى ايستاد . على عليه السلام [ نيز] در پى اشتر روان شد و شتابان به وى پيوست . سپس توقّف كرد و اين توقّف به درازا انجاميد . ۱

2 / 7

رويارويى دو سپاه

در شوّال سال 36 هجرى ، امام على عليه السلام از كوفه به سوى شام روانه شد . راه مستقيم ميان كوفه و شام از بيابانى خشك و بى آب و علف مى گذشت و امام عليه السلام براى تأمين نياز سپاه صد هزار نفرى خود ، امكانات كافى نداشت . از اين رو ، راهِ در امتدادِ فرات ، يعنى مسيرِ جزيره را در پيش گرفت . بدين سان ، از كربلا و هيت و ... گذشت و به رَقّه ، در نزديكى صفّين رسيد .

1.تاريخ الطبرى : ج۴ ص۵۶۷ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 188763
صفحه از 896
پرینت  ارسال به