461
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

گفت : «پسرم! اگر خداوند به علم خويش با آفريدگانش رفتار مى كرد ، ديگر با پيامبران ، براى ايشان حجّت نمى آورْد» . ۱

ب ـ سفارش ابن عبّاس به ابو موسى

۴۴۵.مروج الذّهب :در سال 38 [ هجرى] ، دو داور در دَومَة الجَندَل (و برخى گفته اند : در جايى ديگر ، چنان كه پيش تر اختلاف نظر در اين باب را آورديم) ديدار كردند . على عليه السلام ، عبد اللّه بن عبّاس و شُريح بن هانى هَمْدانى را با چهارصد مرد روانه كرد كه ابو موسى اشعرى در ميان ايشان بود . معاويه ، عمرو بن عاص را فرستاد كه با وى شُرَحْبيل بن سِمْط ، همراه چهارصد مرد بودند .
آن گاه كه جماعت به جاىِ گردهمايى نزديك شدند ، ابن عبّاس به ابو موسى گفت : همانا على به دليل وجود فضيلتى در تو ، به داورشدنت رضايت نداده است و سرآمدان بر تو فراوان اند ؛ امّا مردم از پذيرفتن [حكميتِ ]جز تو سر باز زدند و من گمان مى كنم كه اين [گزينش] ، از روى [تقدير] بدى است كه براى آن گزينندگان اراده شده است . و [ بدان كه ]زيركِ عرب ، طرف مذاكره تو قرار گرفته است . هر چه را فراموش كردى ، اين را از خاطر مبر كه على آن كسى است كه بيعت كنندگان با ابو بكر و عمر و عثمان ، با وى بيعت كرده اند و هيچ ويژگى اى در او نيست كه از خلافت دورش كند ؛ و در معاويه نيز هيچ ويژگى اى نيست كه به خلافت سزاوارش سازد . ۲

ج ـ سفارش معاويه به عمرو بن عاص

۴۴۶.البيان و التّبيين :معاويه به عمرو بن عاص گفت : اى عمرو! همانا عراقيان ، على را به تعيين ابو موسى ناچار كردند ؛ امّا من و شاميان به انتخاب تو خشنوديم .

1.الطرائف : ص۵۱۱ .

2.مروج الذهب : ج۲ ص۴۰۶ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
460

امر به معروف و نهى از منكر [ جريان خواهد داشت] ...
چون على عليه السلام به كوفه درآمد و خوارج از وى جدا شدند ، شيعيان نزد او پايدار مانده ، گفتند : بر عهده ما بيعتى ديگر باره است . با هر كه تو دوستى ورزى ، دوستيم و با هر كه دشمن باشى ، دشمنيم .
خوارج گفتند : شما و شاميان ، همانند اسبانِ مسابقه ، به سوى كفر سبقت گرفتيد . شاميان بر سرِ هر كار خوشايند و ناخوشايند خود ، با معاويه پيمان بستند و شما نيز با على بيعت كرديد ، بر اين پايه كه دوستارِ دوست او و دشمن با دشمن او باشيد .
پس زياد بن نضر به ايشان گفت : به خدا سوگند ، على هرگز دست خويش را به بيعت نگشود و ما با وى بيعت نكرديم ، مگر بر پايه كتاب خداى عز و جل و سنّت پيامبر او ؛ امّا آن گاه كه شما با وى به مخالفت برخاستيد ، شيعيانش نزدش آمدند و گفتند : ما دوستار آن كسيم كه تو با وى دوستى و دشمن آن كسيم كه تو با وى دشمنى . ما نيز چنين هستيم و على بر حق و هدايت است ؛ و هر كه با وى مخالفت ورزد ، گم راه و گم راه كننده است . ۱

2 / 14

در سراپرده داورى

الف ـ ارزيابىِ دو داور

۴۴۴.الطّرائفـ به نقل از ابو رافع ـ: امير مؤمنان مرا فرا خواند ؛ و پيش تر ابو موسى اشعرى را [ به اجبار] تعيين كرده بود . به وى گفت : «طبق كتاب خدا حكم كن و از آن تجاوز نكن!» .
آن گاه كه وى بازگشت ، [ على عليه السلام ] گفت : «گويى مى بينم كه فريب مى خورَد» .
گفتم : اى امير مؤمنان! پس چرا او را تعيين كردى ، حال آن كه مى دانى فريب مى خورَد؟

1.تاريخ الطبرى : ج۵ ص۶۳ و ۶۴ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 188901
صفحه از 896
پرینت  ارسال به