در دست نداريم ؛ امّا مى دانيم كه در آغاز شكل گيرى جريان خوارج ، وى در سِمت فرماندهى نبود ؛ بلكه پيش نماز ، ابن كَوّاء بود و فرمانده جنگ ، شَبَث بن رِبعى . سپس اين دو از خوارج جدا گشتند و ايشان ناچار شدند كه در جستجوى فرماندهى تازه براى خود برآيند .
نامزدهاى فرماندهى از اين قرار بودند : زيد بن حُصَين ، حرقوص بن زُهَير ، حمزة بن سنان و شُرَيح بن اَوفى . امّا ايشان فرماندهى را نپذيرفتند و اميرى بر عهده عبد اللّه بن وَهْب نهاده شد . وى خوارج را براى جنگ سازمان مى داد و در سخنرانى هاى شور انگيزش ، ايشان را به جنگ فرا مى خوانْد و آنان را از گفت و شنود با امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام و گوش سپردن به خطبه هاى وى ، بر حذر مى داشت .
برخى متون تاريخى دلالت دارند كه او در راهى كه براى خود برگزيده بود ، عقيده اى استوار نداشت .
تاريخ نگاران آورده اند كه او با بى شرمى و خودستايىِ بسيار ، امام على عليه السلام را به جنگ تن به تن فرا خوانْد ؛ امّا در همان لحظه هاى نخستِ رويارويى با آن شير بى نظير كارزار ، كشته شد . ۱
3 / 2
خصوصيات جنگ
الف ـ زمان وقوع جنگ
نزديك به يك سال از ماجراى صِفّين مى گذشت و هنوز شعله هاى آن جنگ خونين ، يكسره خاموش نشده بود كه آتش جنگ خانگى ، و اين بار از درون سپاه امام عليه السلام و به سردستگى مسلمانان افراطى ، شعله ور گشت و بدين سان ، امام عليه السلام از آغازِ به دست گيرى زمام قدرت سياسى ، هر سال با يك جنگ داخلى رويارو شد .