497
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

هرگز پاسخ او را در آنچه او مى خواهد ، نخواهيم داد ؛ زيرا بيم داريم كه با گفتار نيكويش ما را بازگردانَد ، همان سان كه برادرانمان ، عبد اللّه بن كوّاء و يارانش را در حَروراء بازگردانْد . و خداى فرازمند مى فرمايد : «بلكه آنان (قريشيان) گروهى احتجاجگرند»۱ . و مولاى تو ، على ، از جمله ايشان است . پس نزد او بازگرد و به وى گزارش ده كه گرد هم آمدن ما در اين جا ، تنها براى جهاد و جنگ با اوست ، نه براى چيز ديگر . ۲

ج ـ خبر دادنِ امام عليه السلام از آينده جنگ

۴۷۰.امام على عليه السلامـ آن گاه كه براى جنگ با خوارج روان گشت و به وى گفته شد كه ايشان از پل نهروان برگذشته اند ـ: آنان اين سوىِ آب ، هلاك مى شوند . به خدا سوگند ، از آنها بيش از ده تن رهايى نمى يابند و از شما [ نيز] افزون بر ده نفر كشته نمى شوند . ۳

3 / 6

دليل آورى در ميدان نبرد

الف ـ دليل آوردن امام عليه السلام براى خوارج

۴۷۱.نهج البلاغةـ برگرفته كلام وى با خوارج ، آن گاه كه به اردوگاه ايشان رفت ، حال آن كه داورى را انكار مى كردند ـ: على عليه السلام گفت : «آيا همه شما با ما در صِفّين همراه بوديد؟» .
گفتند : برخى همراه بوده ايم و برخى نه .
گفت : «پس دو گروه شويد ؛ آنان كه در صِفّين حضور داشتند ، در گروهى روند ، و آنهايى كه حضور نداشتند ، در گروه ديگر ، تا من با هر يك از اين دو ، به زبان خود ،

1.زخرف : آيه ۵۸ .

2.الفتوح : ج۴ ص۲۶۱ .

3.الإمام عليّ عليه السلام ـ لَمّا عَزَمَ عَلى حَربِ الخَوارِجِ ، وقيلَ لَهُ : إنَّ القَومَ عَبَروا جِسرَ النَّهرَوانِ ـ : مَصارِعُهُم دونَ النُّطفَةِ ، وَاللّه ِ ، لا يُفلِتُ مِنهُم عَشَرَةٌ ، ولا يَهلِكُ مِنكُم عَشَرَةٌ (نهج البلاغة : خطبه ۵۹) .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
496

گسيل داشت تا صحّت اخبار رسيده را دريابد و آنچه را مى بيند ، بدون كتمان ، به وى كتبا گزارش كند .
پس حارث حركت كرد ، چندان كه به نهر رسيد تا از حال آنان آگاه گردد .
خوارج به جانب وى روى كرده ، او را كشتند . خبر به امير مؤمنان و مردم رسيد . جماعت نزد او برخاسته، گفتند: اى اميرمؤمنان! چرا اينان را پشت سرمان وا مى گذارى تا بر اموال و خانواده هاى ما چنگ اندازند ؟ ما را به سوى اين قوم روان ساز . پس هر گاه از كار خود با ايشان فارغ شويم ، به سوى دشمن شامى مان رهسپار مى گرديم .
اشعث بن قيس كِنْدى نزد وى برخاست و همين سخن را گفت . (مردم مى پنداشتند كه اشعث با خوارج همرأى است ؛ زيرا وى در نبرد صِفّين ، گفته بود : شاميان انصاف داده اند كه ما را به كتاب خدا فرا خوانده اند ؛ امّا آن گاه كه از على عليه السلام خواست تا به سوى آنان حركت كند ، مردم دريافتند كه وى با خوارج همرأى نيست) . پس على عليه السلام بر همين نظر استوار شد و فرمانِ حركت داد . ۱

ب ـ اردوى امام عليه السلام در دو فرسنگىِ نهروان

۴۶۹.الفتوح :على عليه السلام روان شد تا در دو فرسنگىِ نهروان فرود آمد . پس غلامش را فرا خوانْد و به وى گفت : «به سوى اين قوم مَركَب بران و از جانب من به ايشان بگو : چه چيز شما را وا داشت تا بر من بشوريد؟ آيا در حكمرانى بر شما راه اعتدال را فرو نهادم؟ آيا در تقسيم بيت المال براى شما عدل نورزيدم؟ آيا حقّ شما از بيت المال را ميانتان تقسيم نكردم؟ آيا به خُردِتان مهر نورزيدم و بزرگتان را حرمت ننهادم؟ آيا نمى دانيد كه من شما را به بندگى نگرفتم و مالتان را [ به اين و آن ]نبخشيدم؟ و بنگر كه آنان چه پاسخى به تو مى دهند . اگر دشنامت دادند ، شكيبايى كن . مبادا كه به هيچ يك از ايشان پاسخ دهى!» .
پس غلام حركت كرد تا نزد آن جماعت در نهروان رسيد و به ايشان گفت كه على عليه السلام ، او را به چه فرمان داده است . خوارج به وى گفتند : نزد امير خود بازگرد كه ما

1.تاريخ الطبرى : ج۵ ص۸۲ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189091
صفحه از 896
پرینت  ارسال به