499
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

پراكندگى مان را سامان بخشد و با آن در باقى مانده روابطمان به هم نزديك شويم ، به آن مى گراييم و جز آن را فرو مى گذاريم» . ۱

۴۷۲.تاريخ بغدادـ به نقل از جابرـ: همانا در روز نهروان شاهد بودم كه على عليه السلام ، چون آن جماعت را ديد ، به يارانش گفت : «باز ايستيد!» . سپس ايشان را ندا داد : «كشندگان عبد اللّه بن خبّاب را به ما سپاريد تا قصاصشان كنيم» ـ و عبد اللّه ، كارگزار على عليه السلام در نهروان بود ـ .
گفتند : ما ، همه ، او را كشتيم! ۲

ب ـ خطابه امام عليه السلام در ميان صف دو سپاه

۴۷۳.الأخبار الموفّقيّاتـ به نقل از على بن صالح ـ: چون صف دو سپاه در نهروان آرايش نظامى گرفتند ، امير مؤمنان على بن ابى طالب ، ميان دو صف آمد و سپس گفت : «امّا بعد ؛ اى جماعتى كه رسمِ ستيزه و گم راهى به شورشتان وا داشته و خواهش نَفْس و انحراف ، از حق دورتان كرده است! همانا بيمتان مى دهم كه فردا صبحگاهان ، بر كناره اين نهر يا كرانه اين صحرا بى جان بيفتيد ، بى آن كه از پروردگارتان دليلى روشن و حجّتى آشكار داشته باشيد . آيا من شما را از اين داورى نهى نكردم و برحذر نداشتم و آگاهتان نكردم كه درخواست داورى از سوى اين مردم [شامى ]فريبگرى و نيرنگ ورزى است؟
پس ، از فرمان من سرپيچيديد و خِردورزى را كنار نهاديد و نافرمانى ام كرديد ، چندان كه به داورى تن دادم ؛ و از آن دو داور ، پيمان و ميثاق ستاندم و فرمانشان دادم كه آنچه را قرآن زنده داشته ، زنده دارند و آنچه را قرآن ميرانده ، بميرانند ؛ [ امّا ]از فرمانم سرْ باز زدند و به خواهش نَفْس رفتار كردند . از اين رو ، ما بر همان امر نخستين هستيم . پس به كجا روانيد و كجا به سرگشتگى كشانده مى شويد؟» .

1.نهج البلاغة : خطبه ۱۲۲ .

2.تاريخ بغداد : ج۷ ص۲۳۷ ش۳۷۲۹ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
498

سخن گويم» .
جماعت ، نداهايى در دادند . او گفت : «از كلام بپرهيزيد و به گفتارم گوش فرا دهيد و با دل هاتان به سوى من آييد ؛ و هر كس او را به گواهى گيريم ، دانش خود را در آن ابراز دارد» .
سپس به گفتارى بلند با ايشان پرداخت و از جمله گفت: «آيا آن هنگام كه ايشان به حيله و نيرنگ و فريب و دَستان،قرآن ها را برافراشتند، نگفتيد: برادران و هم دينان ما، از ما عفو خواسته و به كتاب خداى منزّه امان جُسته اند. پس بايد از ايشان بپذيريم و آنان را آسوده گذاريم ؟
من به شما گفتم : اين ، پديده اى است به ظاهر مؤمنانه و در باطن ، دشمنانه ، كه آغازش مهربانى است و پايانش پشيمانى . پس به كار خويش پردازيد و راه خود سپريد و بر جهاد ، دندان بفشاريد و به اين بانگ هاى شوم ، گوش مسپاريد كه اگر پذيرفته شود ، گم راه كند و اگر واگذاشته شود ، سبب حقارت شود .
امّا اين كار (داورى) انجام پذيرفت و ديدمتان كه شما خود ، آن [ فرصت] را به ايشان بخشيديد . به خدا سوگند ، اگر [آن روز] من از آن سر بر مى تافتم ، از آن ، وجوبى بر عهده من نبود و خداوند ، مرا به گناه آن ، بازخواست نمى فرمود . و به خدا سوگند ، اگر آن را مى پذيرفتم ، هر آينه من همان [پيشواى ]برحق بودم كه بايد از من پيروى كنند؛[زيرا] كه كتاب خدا با من است و از آن هنگام كه با آن همراه شدم (از آغاز نزول وحى ) ، از آن جدا نشده ام .
هر آينه ما با پيامبر خدا بوديم ، در حالى كه جنگ ميان پدران و فرزندان و برادران و خويشاوندان مى گرديد ؛ امّا با هر مصيبت و رنج ، جز بر ايمان ما و پاى فشردنِمان بر حق و تسليم بودنمان به فرمان و شكيبايى بر دردِ جراحت ، افزوده نمى شد .
ليكن اكنون ما با برادران مسلمان خود مى جنگيم ؛ زيرا انحراف و كژى و شبهه و تأويلِ [ دلخواه ]در دينشان راه يافته است . اگر دستاويزى يابيم كه خداوند با آن

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 163579
صفحه از 896
پرینت  ارسال به