521
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

عده اى گفتند: اى امير مؤمنان! اگر حركت كنى در ركابت هستيم.
فرمود: «شما را چه مى شود؟ نه به حق، ارشاد شده ايد، ونه به راه راست ، هدايت گشته ايد! آيا در چنين وضعى سزاوار است كه من [ براى جنگ] بيرون شوم؟ در چنين موردى بايد كسى از شجاعان و قدرتمندان شما به جنگ رود كه او را بپسندم. براى من سزاوار نيست كه سپاه و شهر و بيت المال و جمع آورى خراج زمين و داورى ميان مسلمانان و رسيدگى به حقوق دادخواهان را رها كنم و همراه با گُردانى از سپاه در پى گُردان ديگر بيرون شوم و همچون تير در تيردانِ خالى آشفته و نگران باشم .
همانا من محور سنگ آسيابم كه در همين جا كه هستم، كارها بايد بر گرد من بچرخد. اگر از اين محور جدا شوم، چرخش آسياب به هم مى خورد و بساط آن آشفته مى شود. به خدا سوگند، اين انديشه [ شما ]، انديشه نادرستى است!
به خدا سوگند ، اگر اميد به شهادت در هنگام رويارويى با دشمن نبود ـ كه شهادت براى من حتمى است ـ ، پا در ركاب مى نهادم و از شما دورى مى جستم و تا آن گاه كه باد شمال و جنوب مى وزد، شما را نمى طلبيدم ؛ شمايى كه طعنه زنان، عيبجويان، حق گريزان و حيله گرانيد .
با اين پراكندگىِ دل هايتان ، هرگز افزونى شمارتان به كار نمى آيد. من شما را به راه روشن رهنمون شدم؛ راهى كه جز گم راه ، در آن راه تباه نمى شود. هركس استوار بماند، به بهشت مى رود و هر كس بلغزد، به دوزخ». ۱

1.نهج البلاغة : مِن كَلامٍ لَهُ عليه السلام وقَد جَمَعَ النّاسُ وحَضَّهُم عَلَى الجِهادِ فَسَكَتوا مَلِيّا ، فَقالَ : ما بالُكُم أمُخرَسونَ أنتُم ؟ فَقالَ قَومٌ مِنهُم : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إن سِرتَ سِرنا مَعَكَ . فَقالَ عليه السلام : ما بالُكُم ! لا سُدِّدتُم لِرُشدٍ ، ولا هُديتُم لِقَصدٍ ! أفي مِثلِ هذا يَنبَغي لي أن أخرُجَ ؟ ! وإنّما يَخرُجُ في مِثلِ هذا رَجُلٌ مِمَّن أرضاهُ مِن شُجعانِكُم وذَوي بَأسِكُم ، ولا يَنبَغي لي أن أدَعَ الجُندَ ، وَالمِصرَ ، وبَيتَ المالِ ، وجِبايَةَ الأَرضِ ، وَالقَضاءَ بَينَ المُسلِمينَ ، وَالنَّظَرَ في حُقوقِ المُطالِبينَ ، ثُمَّ أخرُجُ في كَتيبَةٍ أتبَعُ اُخرى ، أتَقَلقَلُ تَقَلقُلَ القِدحِ فِي الجَفيرِ الفارِغِ ، وإنَّما أنَا قُطبُ الرَّحا ؛ تَدورُ عَلَيَّ وأنا بِمَكاني ، فَإِذا فارَقتُهُ استَحارَ مَدارُها ، وَاضطَرَبَ ثِفالُها . هذا لَعَمرُ اللّه ِ الرَّأيُ السّوءُ . وَاللّه ِ لَولا رَجائِيَ الشَّهادَةَ عِندَ لِقائِيَ العَدُوَّ ـ ولَو قَد حُمَّ لي لِقاؤُهُ ـ لَقَرَّبتُ رِكابي ثُمَّ شَخَصتُ عَنكُم ، فَلا أطلُبُكُم ما اختَلَفَ جُنوبٌ وشَمالٌ ، طَعّانينَ عَيّابينَ حَيّادينَ رَوّاغينَ . إنَّهُ لا غَناءَ في كَثرَةِ عَدَدِكُم مَعَ قِلَّةِ اجتِماعِ قلُوبِكُم ، لَقَد حَمَلتُكُم عَلَى الطَّريقِ الواضِحِ الَّتي لا يَهلِكُ عَلَيها إلّا هالِكٌ ؛ مَنِ استَقامَ فَإِلَى الجَنَّةِ ، ومَن زَلَّ فَإِلَى النّارِ ! (نهج البلاغة : خطبه ۱۱۹) .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
520

ب ـ گرفتار بدترينِ مردم

۴۹۳.امام على عليه السلام :امّا بعد؛ اى كوفيان! آيا هرگاه طليعه اى از طلايه هاى سپاه شامْ روى آوَرَد، هر كس در به روى خود مى بندد و به خانه اش مى خزد، آن گونه كه سوسمار به لانه اش و كفتار ذليل به كُنامش مى خزد؟ اُف بر شما كه از شما چه ها ديدم! روزى نجوا كنان و روزى ديگر فريادزنان صدايتان كردم، نه برادرانِ روز نجوا بوديد، نه ياورانِ هنگام فراخوانى! ۱

ج ـ مردانى نه مرد جنگ!

۴۹۴.امام على عليه السلام :به خدا شما بد آتش افروزانى براى جنگ هستيد! به شما نيرنگ مى زنند ، شما تدبير به كار نمى بريد. به اطراف شما هجوم آورده ، غارت مى كنند، باكتان نيست . دشمن از شما غافل نيست ؛ ولى شما در غفلت و فراموشى به سر مى بريد. مرد جنگى بايد بيدار و هوشيار باشد. هر كه وا گذارد، به ذلّت مى افتد و آنان كه به جان هم بيفتند، شكست مى خورند و هر كه مغلوب شود، شكسته و غارت مى شود. ۲

د ـ سپاه فراوان ، اما بى ثمر

۴۹۵.نهج البلاغةـ از سخنان اوست، وقتى كه مردم را جمع كرد و آنان را بر جهاد برانگيخت، ولى آنان ساكت ماندند ـ: «شما را چه مى شود؟ مگر لاليد؟».

1.الإمام عليّ عليه السلام : أمّا بَعدُ يا أهلَ الكوفَةِ ! أكُلَّما أقبَلَ مَنسِرٌ مِن مَناسِرِ أهلِ الشّامِ أغلَقَ كُلُّ امرِئٍ بابَهُ ، وَانجَحَرَ في بَيتِهِ انجِحارَ الضَّبِّ ، وَالضَّبُعِ الذَّليلِ في وِجارِه ؟ اُفٍّ لَكُم ! لَقَد لَقيتُ مِنكُم ، يَوما اُناجيكُم ، ويوما اُناديكُم ؛ فَلا إخوانٌ عِندَ النَّجاءِ ، وَلا أحرارٌ عِندَ النِّداءِ (تاريخ اليعقوبى : ج۲ ص۱۹۵) .

2.عنه عليه السلام : لَعَمرُ اللّه ِ ، لَبِئسَ حُشّاشُ الحَربِ أنتُم ! إنَّكُم تُكادونَ ولا تَكيدونَ ، ويُتَنَقَّصُ أطرافُكُم ولا تَتَحاشونَ ، ولا يُنامُ عَنكُم وأنتُم في غَفلةٍ ساهونَ ، إنَّ أخَا الحَربِ اليَقظانَ ذو عَقلٍ ، وباتَ لِذُلٍّ مَن وادَعَ ، وغُلِبَ المُتَجادِلونَ ، وَالمَغلوبُ مَقهورٌ ومَسلوبٌ (تاريخ الطبرى : ج۵ ص۹۰) .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 165081
صفحه از 896
پرینت  ارسال به