است، اموال را برداشت و نزد معاويه رفت. دل سياهش زندگانى اش را آلود و كارش به جايى رسيد كه به فرستاده امام حسين عليه السلام به كوفه، مسلم بن عقيل ، خيانت كرد و براى پراكندن يارانش از اطراف او كوشيد و با پسر اشعث و كسانى همچون او همدست بود.
ج ـ يزيد بن حجيّه
وى از ياران على عليه السلام بود و در جنگ هاى آن حضرت در ركابش بود و امام عليه السلام او را يكى از شاهدان در ماجراى حكميّت قرار داد.
على عليه السلام او را به حكومت رى و دستبى ۱ گماشت، ليكن راه خيانت پيش گرفت؛ چرا كه به گفته ابن اثير، او بر سى هزار درهم از بيت المال دست يافت. امام عليه السلام از او خواست كه كمبود حاصل در بيت المال را بپردازد و او انكار كرد. حضرت او را تازيانه زد و زندانى كرد. او از زندان گريخت و به معاويه پيوست و آن گاه كه معاويه مى خواست حجر بن عدى را به قتل برساند، به زيان حجر شهادت داد.
د ـ نامه امام عليه السلام به سهل ، درباره پيوستگان به معاويه
۵۰۱.امام على عليه السلامـ در نامه اى بـه سـهل بن حُنَيف انصارى (فرماندار آن حضرت در مدينه)، در باره كسانى از يارانش كه به معاويه پيوستند ـ: امّا بعد؛ به من خبر رسيده است مردانى از منطقه تو مخفيانه به معاويه مى پيوندند. اگر شمار آنان از افراد تو كم مى شود و كمك هايشان كاسته مى شود، غصّه نخور . در گم راهى آنان و تسلّاى تو همين بس كه آنان از حق و هدايت گريخته، به پستىِ كورى و نادانى افتاده اند. آنان اهل دنيا، دنيا طلب و دنيازده اند، عدالت را شناخته، ديده، شنيده و دريافته اند و دانسته اند كه مردم