529
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

فصل ششم : شهادت مالك اشتر

الف ـ اعزام مالك به مصر

۵۰۴.تاريخ الطبرىـ در ذكر حوادث سال ۳۸ هجرى ـ: چون كار حكومت به پايان آمد، على عليه السلام به مالك اشتر ـ كه آن روز در نصيبين بود ـ چنين نوشت:
«اما بعد؛ تو از كسانى هستى كه در برپايى دين و سركوبى غرور خطاكاران و نگهبانى از مرزهاى خطير، به تو تكيه مى كنم. پيش تر محمّد بن ابى بكر را بر مصر گماشته بودم. گروهى بر او شورش كردند، در حالى كه او جوانى كم تجربه در جنگ بود و تجارب ديگرى هم نداشت. نزد من آى، تا ببينيم در اين مورد چه بايد كرد. يكى از ياران شايسته و مورد اعتمادت را هم به جاى خودت بگذار . والسّلام!».
مالك اشتر آمد و به خدمت على عليه السلام رسيد. امام عليه السلام جريانات مصر را به او گفت و وى را از اخبار اهالى مصر آگاه كرد و فرمود: «كسى جز تو مناسب آن جا نيست. خداى رحمتت كند! به آن جا برو، كه اگر سفارشى هم نكنم، فكر تو مرا كافى است. در آنچه رخ مى دهد ، از خداوند يارى بجوى، شدّت را با نرمش درآميز، آن جا كه نرمش كارسازتر است، مدارا پيشه كن و آن جا كه جز سختگيرى مفيد نيفتد، شدّت عمل نشان بده». ۱

1.تاريخ الطبرى : ج۵ ص۹۵ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
528

فصل پنجم : جدا شدن بعضى از ياران امام عليه السلام

الف ـ جرير بن عبد اللّه بجلى

۵۰۲.تاريخ الطبرى:جرير بن عبد اللّه به سوى قرقيسيا رفت و به معاويه نامه نوشت. معاويه نيز به او نامه نوشت و فرمان داد كه نزد او آيد. ۱

ب ـ ابو عبد الرحمان سُلَمى

۵۰۳.الغاراتـ به نقل از عطاء بن سائب ـ: مـردى بـه ابو عبد الرحمان سُلَمى گفت: تو را به خدا سوگند مى دهم كه به من خبرى بدهى. چون پذيرفت، گفت: تو را به خدا، جز [ به خاطر ]آن روز كه على عليه السلام مال را ميان كوفيان تقسيم مى كرد و چيزى به تو و خانواده ات نداد، او را دشمن داشته اى؟
گفت: چون مرا به خدا سوگند دادى، آرى ، چنين است. ۲

1.تاريخ الطبرى : ج۴ ص۵۶۲ .

2.الغارات : ج۲ ص۵۶۷ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 165173
صفحه از 896
پرینت  ارسال به