535
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

بمانند.
و گفته اى كه در برخى همراهانت سستى ديده اى. اگر آنان هم سست شوند، تو سست مشو . آبادى خود را حصاربندى و دژبانى كن . پيروانت را هم نزد خويش فراهم آر و كنانة بن بشر را كه به خيرخواهى و بزرگوارى و دليرى معروف است ، به جنگ دشمنان بفرست . من هم مردم را بر مركب هاى سركش و رام (اسب ها و شتران) به سوى تو فرا مى خوانم. در مقابل دشمنت مقاومت كن و با بينايى خود ، پيش برو و با نيّت و عزم با آنان بجنگ و براى خدا و صبورانه با ايشان جهاد كن، هرچند كه گروه تو اندك تر از آنان باشد؛ چرا كه خداوند، گاهى گروه اندك را قوّت مى بخشد و گروه بسيار را خوار مى سازد.
نامه تبهكار تبهكار زاده (معاويه) و تبهكار كافر زاده (عمرو) را هم خواندم . اين دو نابكارى كه در كار معصيتْ هم دست اند و در رشوه خوارى در حكومت، هم داستان، و در دنيا زشت و منكَرند و از آنچه در دست دارند ، بهره مى برند، همچنان كه پيشينيان آنان از داشته هايشان بهره برده اند. رعد و برق آنان تو را نهراساند. و اگر تاكنون جواب نامه شان را نداده اى، آن گونه كه شايسته آنان است، پاسخشان ده؛ چرا كه آنچه بخواهى براى گفتن دارى. والسلام!». ۱

1.تاريخ الطبري عن عبد اللّه بن حوالة الأزدي : فَكَتَبَ إلَيهِ عَلِيٌّ : أمّا بَعدُ ، فَقَد جاءَني كِتابُكَ تَذكُرُ أنَّ ابنَ العاصِ قَد نَزَلَ بِأَدانِيَ أرضِ مِصرَ في لَجَبٍ مِن جَيشِهِ خَرّاب ٍ، وأنَّ مَن كانَ بِها عَلى مِثلِ رَأيِهِ قَد خَرَجَ إلَيهِ ، وخُروجُ مَن يَرى رَأيَهُ إلَيهِ خَيرٌ لَكَ مِن إقامَتِهِم عِندَكَ ، وذَكَرتَ أنَّكَ قَد رَأيتَ في بَعضٍ مِن قِبَلِكَ فَشَلاً ، فَلا تَفشَل وإن فَشِلوا فَحَصِّن قَريَتَكَ ، وَاضمُم إلَيكَ شيعَتَكَ وَاندُب إلَى القَومِ كِنانَةَ بنَ بِشرٍ المَعروفَ بِالنَّصيحَةِ وَالنَّجدَةِ وَالبَأسِ ، فَإِنّي نادِبٌ إلَيكَ النّاسَ عَلَى الصَّعبِ وَالذَّلولِ ، فَاصبِر لِعَدُوِّكَ وَامضِ عَلى بَصيرَتِكَ وقاتِلهُم عَلى نِيَّتِكَ وجاهِدهُم صابِرا مُحتَسِبا ، وإن كانَت فِئَتُكَ أقَلَّ الفِئَتَينِ فَإِنَّ اللّه َ قَد يُعِزُّ القَليلَ ويَخذُلُ الكَثيرَ . وقَد قَرَأتُ كِتابَ الفاجِرِ بنِ الفاجِرِ مُعاوِيَةَ وَالفاجِرِ بنِ الكافِرِ عَمرٍو ، المُتَحابَّينِ في عَمَلِ المَعصِيَةِ وَالمُتَوافِقَينِ المُرتَشِيَينِ فِي الحُكومَةِ ، المُنكَرَينِ فِي الدُّنيا ، قَدِ استَمتَعوا بِخَلاقِهِم كَما استَمتَعَ الَّذينَ مِن قَبلِهِم بِخَلاقِهِم ، فَلا يُهلِك إرعادَهُما وإبراقَهُما ، وأجِبهُما إن كنتَ لَم تُجِبهُما بِما هُما أهلُهُ ، فَإِنَّكَ تَجِدُ مَقالاً ما شِئتَ . وَالسَّلامُ (تاريخ الطبرى : ج۵ ص۱۰۲) .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
534

و آسوده اى، در حالى كه بيشتر مردم آن جا با من هم فكرند، سخنم را مى پذيرند و در فرياد خواهى بر ضد تو فرمانبردار من اند؟
من كسانى را به سوى تو فرستاده ام كه از تو خشمگين اند، تشنه خون تواَند و با جهاد بر ضدّ تو به خدا تقرّب مى جويند و با خدا عهد بسته اند كه تو را مُثله كنند و اگر آنان جز كشتن تو هدفى نداشتند [و نمى خواستند مُثله ات كنند] ، تو را هشدار و انذار نمى دادم و دوست داشتم كه تو را به خاطر ستم و قطع رَحِم و هجومى بكشند كه بر عثمان داشتى ؛ آن روز كه سر نيزه تو در گردن و رگ هاى گلوى او فرو مى رفت. ولى خوش نمى دارم كه يك قرشى را مُثله كنم . هرجا كه باشى، خداوند هرگز تو را از قصاص نمى رهاند. والسلام! ۱

ب ـ يارى خواهى محمّد بن ابى بكر

۵۱۲.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد اللّه بن حواله ازدى ـ: محمّد بن ابى بكر هر دو نامه را پيچيد و نزد على عليه السلام فرستاد و همراه نامه اى نوشت:
امّا بعد؛ عمرو عاص در نزديكى هاى سرزمين مصر فرود آمده و بيشتر مردم شهر كه هم فكر با آنان اند، دور او گرد آمده اند وى با لشكرى غوغاگر و ويرانگر آمده است. من در طرفداران خودم سستى مى بينم. اگر به سرزمين مصر نيازى دارى، با نيروى انسانى ومالى يارى ام برسان ، و سلام بر تو! ۲

ج ـ پاسخ امام عليه السلام به او

۵۱۳.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد اللّه بن حواله ازدى ـ: على عليه السلام در پاسخ او نوشت:
«امّا بعد ؛ نامه ات به من رسيد. نوشته بودى كه عمرو عاص با لشكرى ويرانگر به نزديكى هاى سرزمين مصر فرود آمده است و كسانى كه هم فكر او بوده اند ، به سوى او بيرون شده اند. البته بيرون شدن آنان كه هم فكر اويند، بهتر از آن است كه نزد تو

1.تاريخ الطبرى : ج۵ ص۱۰۰ .

2.تاريخ الطبرى : ج۵ ص۱۰۱ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 189408
صفحه از 896
پرینت  ارسال به