و آسوده اى، در حالى كه بيشتر مردم آن جا با من هم فكرند، سخنم را مى پذيرند و در فرياد خواهى بر ضد تو فرمانبردار من اند؟
من كسانى را به سوى تو فرستاده ام كه از تو خشمگين اند، تشنه خون تواَند و با جهاد بر ضدّ تو به خدا تقرّب مى جويند و با خدا عهد بسته اند كه تو را مُثله كنند و اگر آنان جز كشتن تو هدفى نداشتند [و نمى خواستند مُثله ات كنند] ، تو را هشدار و انذار نمى دادم و دوست داشتم كه تو را به خاطر ستم و قطع رَحِم و هجومى بكشند كه بر عثمان داشتى ؛ آن روز كه سر نيزه تو در گردن و رگ هاى گلوى او فرو مى رفت. ولى خوش نمى دارم كه يك قرشى را مُثله كنم . هرجا كه باشى، خداوند هرگز تو را از قصاص نمى رهاند. والسلام! ۱
ب ـ يارى خواهى محمّد بن ابى بكر
۵۱۲.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد اللّه بن حواله ازدى ـ: محمّد بن ابى بكر هر دو نامه را پيچيد و نزد على عليه السلام فرستاد و همراه نامه اى نوشت:
امّا بعد؛ عمرو عاص در نزديكى هاى سرزمين مصر فرود آمده و بيشتر مردم شهر كه هم فكر با آنان اند، دور او گرد آمده اند وى با لشكرى غوغاگر و ويرانگر آمده است. من در طرفداران خودم سستى مى بينم. اگر به سرزمين مصر نيازى دارى، با نيروى انسانى ومالى يارى ام برسان ، و سلام بر تو! ۲
ج ـ پاسخ امام عليه السلام به او
۵۱۳.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد اللّه بن حواله ازدى ـ: على عليه السلام در پاسخ او نوشت:
«امّا بعد ؛ نامه ات به من رسيد. نوشته بودى كه عمرو عاص با لشكرى ويرانگر به نزديكى هاى سرزمين مصر فرود آمده است و كسانى كه هم فكر او بوده اند ، به سوى او بيرون شده اند. البته بيرون شدن آنان كه هم فكر اويند، بهتر از آن است كه نزد تو