3 . وا داشتن امام به مقابله به مثل و از بين بردن قداست امام عليه السلام در اذهان مردم.
4 . بهره گيرى از پوشش «عهدنامه صلحِ مشروط»، كه در جريان حكميّت، امام عليه السلام آن را امضا كرده بود، در راه منافع و اهداف خويش و درنتيجه ، وا داشتن امام عليه السلام به نقض آن قرار داد.
آنچه زمينه ساز اين سياست خطرناك شد و به آن كمك كرد، شهادت گروهى از استوانه هاى لشكر امام عليه السلام از يك سو و خستگى سپاه ايشان و سرپيچى آنها از اطاعت فرماندهشان از سوى ديگر بود. ولى امام عليه السلام در آن شرايط حسّاس، سر سوزنى هم از مرز عدالتْ تجاوز نكرد و درسى عملى براى حكومت هايى برجاى نهاد كه مى خواهند در وفا و ثبات، به شيوه آن حضرت وفادار بمانند؛ بلكه امام عليه السلام حاضر نبود همان عهدنامه مشروطى را هم كه به قبول آن وادارش كردند ، بشكند. و اينك سخن امام عليه السلام در اين زمينه:
۵۱۷.الإرشاد:امام عليه السلام در بخشى از سخنانش ، آن گاه كه معاوية بن ابى سفيان شرط صلح را نقض كرد و به شبيخون هايى عليه مردم عراق پرداخت ، پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
«معاويه را چه مى شود؟ خدا او را بكشد! او از من كار بزرگى را انتظار دارد. او مى خواهد من هم مثل او عمل كنم تا عهد و پيمانم را شكسته باشم و آن را حجّتى بر ضدّ من بگيرد و تا قيامت، هرگاه كه از من ياد شود، مايه ننگ و بدنامى ام گردد. هرگاه به او گفته شود: تو آغاز كردى، گويد: من نه خبر دارم و نه دستور داده ام. بعضى هم بگويند: راست مى گويد، برخى هم سخنش را دروغ بدانند.
به خدا سوگند كه خداوند ، صبر و حوصله بسيار دارد و نسبت به بسيارى از فرعون هاى پيشين، حلم ورزيده است، فرعون هايى را هم كيفر داده است. اگر خدا به او مهلت مى دهد، از چنگ خدا نمى تواند بگريزد و خداوند، بر سر راه او در كمين است. پس هر كار مى خواهد ، بكند . ما هرگز پيمان خود را نخواهيم شكست و نقض