543
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

عهد نخواهيم كرد و هيچ مسلمان و معاهَدى را به هراس نخواهيم افكند، تا آن شرط ترك جنگ ميان ما سپرى شود . إن شاء اللّه !». ۱

ب ـ غارت نعمان بن بشير

۵۱۸.الكامل فى التاريخ:در اين سال (39 هجرى) معاويه لشكريان خود را در عراق، در اطراف قلمرو حكومت على عليه السلام پراكند. نعمان بن بشير را با هزار مرد به عين التمر فرستاد، كه در آن جا مالك بن كعب با هزار نفر مأمور پاسگاهى براى على عليه السلام بود. مالك به ياران خود اجازه داده بود كه به كوفه بروند و جز صد نفر كسى با او نبود. چون خبر هجوم نعمان را شنيد، نامه اى به امير مؤمنان نوشت و به او گزارش داد و نيروى كمكى درخواست كرد.
على عليه السلام خطبه اى خواند و مردم را به بيرون رفتن به يارى او فراخواند؛ امّا سنگينى كرده ، نرفتند. مالك با نعمان درگير شد. ديوارهاى آن روستا را پشت سر ياران خويش قرار داد. مالك به مِخنَف بن سليم نامه نوشت و از او يارى طلبيد. وى نزديكى هاى او بود. مالك و نعمان پيكار سختى كردند. مخنف، پسرش عبد الرحمان را با پنجاه نفر فرستاد. آنان در حالى به مالك رسيدند كه او و همراهانش غلاف شمشيرها را شكسته و دل به مرگ و پيكار سپرده بودند. چون شاميان آنان را ديدند، عصر هنگام گريختند

1.الإرشاد : ومِن كَلامِهِ عليه السلام لَمّا نَقَضَ مُعاوِيَةُ بنُ أبي سُفيانَ شَرطَ المُوادَعَةِ وأقبَلَ يَشُنُّ الغاراتِ عَلى أهلِ العِراقِ ، فَقالَ بَعدَ حَمدِ اللّه ِ وَالثَّناءِ عَلَيهِ : ما لِمُعاوِيَةَ قاتَلَهُ اللّه ُ ؟ ! لَقَد أرادَني عَلى أمرٍ عَظيمٍ ، أرادَ أن أفعَلَ كَما يَفعَلُ ، فَأَكونَ قَد هَتَكتُ ذِمَّتي ونَقَضتُ عَهدي ، فَيَتَّخِذَها عَلَيَّ حُجَّةً ، فَتَكونَ عَلَيَّ شَينا إلى يَومِ القِيامَةِ كُلَّما ذُكِرتُ . فَإِن قيلَ لَهُ : أنتَ بَدَأتَ ، قالَ : ما عَلِمتُ ولا أمَرتُ ، فَمِن قائِلٍ يَقولُ : قَد صَدَقَ ، ومِن قائِلٍ يَقولُ : كَذِبَ . أمَ واللّه ِ ، إنَّ اللّه َ لَذو أناةٍ وحِلمٍ عَظيمٍ ، لَقَد حَلُمَ عَن كَثيرٍ مِن فَراعِنَةِ الأَوَّلينَ وعاقَبَ فَراعِنَةً ، فَإِن يُمهِلهُ اللّه ُ فَلَن يَفوتَهُ ، وهُوَ لَهُ بِالمِرصادِ عَلى مَجازِ طَريقِهِ . فَليَصنَع ما بَدا لَهُ فَإِنّا غَيرُ غادِرينَ بِذِمَّتِنا ، ولا ناقِضينَ لِعَهدِنا ، ولا مُرَوِّعينَ لِمُسلِمٍ ولا مُعاهَدٍ ، حَتّى يَنقَضي شَرطُ المُوادَعَةِ بَينَنا ، إن شاءَ اللّه ُ (الإرشاد : ج۱ ص۲۷۵) .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
542

3 . وا داشتن امام به مقابله به مثل و از بين بردن قداست امام عليه السلام در اذهان مردم.
4 . بهره گيرى از پوشش «عهدنامه صلحِ مشروط»، كه در جريان حكميّت، امام عليه السلام آن را امضا كرده بود، در راه منافع و اهداف خويش و درنتيجه ، وا داشتن امام عليه السلام به نقض آن قرار داد.
آنچه زمينه ساز اين سياست خطرناك شد و به آن كمك كرد، شهادت گروهى از استوانه هاى لشكر امام عليه السلام از يك سو و خستگى سپاه ايشان و سرپيچى آنها از اطاعت فرماندهشان از سوى ديگر بود. ولى امام عليه السلام در آن شرايط حسّاس، سر سوزنى هم از مرز عدالتْ تجاوز نكرد و درسى عملى براى حكومت هايى برجاى نهاد كه مى خواهند در وفا و ثبات، به شيوه آن حضرت وفادار بمانند؛ بلكه امام عليه السلام حاضر نبود همان عهدنامه مشروطى را هم كه به قبول آن وادارش كردند ، بشكند. و اينك سخن امام عليه السلام در اين زمينه:

۵۱۷.الإرشاد:امام عليه السلام در بخشى از سخنانش ، آن گاه كه معاوية بن ابى سفيان شرط صلح را نقض كرد و به شبيخون هايى عليه مردم عراق پرداخت ، پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
«معاويه را چه مى شود؟ خدا او را بكشد! او از من كار بزرگى را انتظار دارد. او مى خواهد من هم مثل او عمل كنم تا عهد و پيمانم را شكسته باشم و آن را حجّتى بر ضدّ من بگيرد و تا قيامت، هرگاه كه از من ياد شود، مايه ننگ و بدنامى ام گردد. هرگاه به او گفته شود: تو آغاز كردى، گويد: من نه خبر دارم و نه دستور داده ام. بعضى هم بگويند: راست مى گويد، برخى هم سخنش را دروغ بدانند.
به خدا سوگند كه خداوند ، صبر و حوصله بسيار دارد و نسبت به بسيارى از فرعون هاى پيشين، حلم ورزيده است، فرعون هايى را هم كيفر داده است. اگر خدا به او مهلت مى دهد، از چنگ خدا نمى تواند بگريزد و خداوند، بر سر راه او در كمين است. پس هر كار مى خواهد ، بكند . ما هرگز پيمان خود را نخواهيم شكست و نقض

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 163438
صفحه از 896
پرینت  ارسال به