و پنداشتند كه نيروى امدادى در راه است. مالكْ آنان را تعقيب كرد و سه نفر از آنان را كشت.
چون كوفيان از خروج به سوى مالك و يارى آنان سستى كردند، على عليه السلام بر منبر رفت و بر آنان خطبه خواند و فرمود:
«اى اهل كوفه! هر بار كه شنيديد گروهى از شاميان بر شما تاخته و فرود آمده اند ، هر يك از شما در خانه خود خزيد و در را به روى خود بست، آن گونه كه سوسمار به لانه اش و كفتار به آشيانه اش مى خزد. فريب خورده كسى است كه شما فريبش دهيد. هر كس با شما به پيروزى برسد، با تير شكسته پيروز شده است. نه آزاد مردانى به هنگام ندا و نه برادرانى هنگام نجواييد. إنا للّه وإنا إليه راجعون! به چه رنجى از دست شما گرفتار شده ام! كورانى هستيد كه نمى بينند، لال هايى كه سخن نمى گويند و كرانى كه نمى شنوند . إنا للّه وإنا إليه راجعون!». ۱
ج ـ غارت سفيان بن عوف
۵۱۹.الغاراتـ به نقل از سفيان بن عوف غامدى ـ: معاويه مرا خواست و گفت: تو را با لشكر انبوه و ساز و برگ جنگى مى فرستم . مسير فرات را پيش بگير، تا آن كه به هِيْت ۲ برسى و از آن بگذرى. اگر آن جا لشكريانى ديدى بر آنان بتاز و غارت كن، وگرنه پيش برو تا شهر انبار را غارت كنى. اگر در آن جا لشكريانى نيافتى ، برو تا به مدائن شبيخون بزنى . سپس به نزد من باز گرد. مبادا به كوفه نزديك شوى! و بدان كه اگر بر مردم انبار و مدائن شبيخون بزنى، گويا كوفه را غارت كرده اى.
اى سفيان! اين شبيخون ها بر مردم عراق، دل هايشان را به هراس مى افكنَد و هواداران ما را نيز كه در فكر جدا شدن از آنان اند، جرئت مى بخشد و كسانى را كه از پيشامدها مى ترسند، به سوى ما مى كشانَد. به هر آبادى اى كه رسيدى خراب كن و