خشونت، مردم را براى حضور مجدّد در جبهه نبرد با معاويه بسيج كرد. امام عليه السلام بايد از چه توانِ رهبرى و قدرت مديريت و جاذبه پيشوايى اى برخوردار باشد كه در چنين هنگامى هم بتواند بِايستد و در بسيج نيروها تا اين اندازه توفيق يابد؟
آخرين سخنرانى حماسه گستر و شورانگيز على عليه السلام كه قبل از اعزام مجدّد نيرو به صِفّين انجام شد، گواه اين مدّعاست. نوف بكالى، چهره ظاهرى امام عليه السلام به هنگام ايراد خطبه و سخنان هيجانبار وى و چگونگى آرايش سپاه را چنين گزارش كرده است:
امير مؤمنان ، اين خطبه را در كوفه بر ما ايراد كرد ، در حالى كه بر سنگى ايستاده بود كه جَعْده ، پسر هبيره مخزومى ، آن را بر پا داشته بود . جامه اى پشمين بر تن داشت و حمايل شمشيرش از ليف خرما و در پايش نعلينى از ليف خرما بود . نشان سجده بر پيشانى اش ، همچون داغ شتر بر سر زانو بود .
نوف مى گويد كه آن گاه امام عليه السلام در پايان سخن، با صدايى بلند ، ندا داد:
الجِهادَ ، الجِهادَ ، عِبادَ اللّهِ ... و إنّي مُعَسكِرٌ في يَومي هذا؛ فَمَن أرادَ الرَّواحَ إلَى اللّهِ فَليَخرُج .جهاد ، جهاد ، بندگان خدا! ... من همين امروز، لشكر آماده مى كنم . هركه مى خواهد به سوى خدا پر كشد ، بيرون شود .
آن گاه، سازماندهى سپاه را بدين گونه گزارش مى كند:
براى حسين عليه السلام ده هزار سپاه ، و براى قيس بن سعد ، ده هزار سپاه ، و براى ابو ايّوب ، ده هزار سپاه قرار داد و براى ديگران هم رقم هاى ديگر ، و آماده بازگشت به صفّين بود و جمعه نيامده بود كه ابن ملجم ملعون ، او را ضربت زد. سپاهيان بازگشتند و ما چون گوسفندانى بوديم كه شبانِ خود را از دست داده است و گرگ ها از هرسو آنان را مى ربايند . ۱
بدين سان و بر پايه آنچه آمد، اظهارات دردمندانه امام عليه السلام و گله هاى مكرّر او از