بن خطّاب نگفت كه «وى شايسته ترينِ شما براى هدايت شما بر راه حق است»؟ پس مردم در گستره حضورشان چه بايد بكنند؟ هنگامى كه امام عليه السلام خويش را معرّفى مى كند و از شايستگى ها و لياقت هايش سخن مى گويد ، در واقع از حقّ ثابت مردم دفاع مى كند ؛ از حقّ شناخت شايسته ترين و به حاكميت رساندن صالح ترين فرد .
اين نكته و امثال آن ، راز سخن گفتن على عليه السلام از خودش را مى نمايانَد . به عبارت ديگر ، در اين موارد ، على بن ابى طالب از «امام على عليه السلام » سخن مى گويد ؛ از شايسته ترين انسانى كه بايد زمام امور را به دست بگيرد .
5 . دفاع از خود در برابر هجوم گسترده تبليغاتى
با اين حال ، مهم تر از همه آنچه كه به عنوان دليل براى انگيزه امير مؤمنان براى بيان فضايل و سخن گفتن از خويش ياد كرديم، فضايى بود كه در آن ، امام عليه السلام از خود سخن گفت .
زندگى على عليه السلام واقعا شگفت انگيز است. روزگار وى انباشته از درس و تاريخش پُر از پند است. شخصيتى كه با درخشندگى و از فرازْ پرتوافشانى مى كند ، مردى چنان استوار و پا برجا ، مؤمنى كه ايمانش او را در مرتبه اى بس والا نشانده است و در برترى و جلالت ، ستارگان نيز به پايش نمى رسند ، و ... شخصيتى چون او كه در جايگاه همه اين بزرگى هاست ، امّا فضايى آلوده به تبليغات ناروا او را فرا گرفته ، بعد از رُبع قرنْ دورى از مركز قدرت ، اكنون كه زمام امور را به دست گرفته ، در نظر نسل جديدى كه به وى چشم دوخته اند ، چگونه مى نمايد؟ و چه طور موقعيّت خود را در ذهن و فكر آنان به دست مى آورد؟ پرسش اصلى اين است .
مطالعه زندگى سراسر نور و تلاش و حركت على عليه السلام نشان مى دهد كه وى با همه درخشندگى اى كه در روزگار پيامبر اكرم در جنگ هاى بزرگ و پيروزى هاى درخشان داشت ، هرگز از خويش چيزى نگفت ؛ امّا پس از آن كه پيامبر اكرم به رفيق اعلا پيوست، در همان روزهاى آغازين ـ كه شاهد دگرگونى حاكميت و چرخش زندگى سياسى از اصول خود بود ـ ، به بيان سابقه درخشان خويش در اسلام پرداخت و در