۶۸۴.تاريخ اليعقوبىـ در يادكردِ بيعت مردم با اميرمؤمنان ـ: ... صعصعة بن صوحان برخاست و گفت : سوگند به خدا ـ اى اميرمؤمنان ـ ، تو خلافت را زينت دادى، خلافت به تو زينت نداده است. تو مقام خلافت را بالا بردى و آن ، مقام تو را بالا نبرده است، و خلافت به تو نيازمندتر است تا تو به خلافت! ۱
۶۸۵.تذكرة الخواصـ به نقل از عمرو بن يحيى، از صعصعة بن صوحان ـ: وى (صعصعه) بر مغيرة بن شعبه گذشت و مغيره پرسيد : از كجا مى آيى؟
گفت : از نزد حاكم پرهيزگارِ بخشنده با شرمِ بردبارِ وفادارِ كريم و پذيرنده، كه به شمشيرش باز مى دارد، بـا دستش مى بخشد، اجاقـش هميشه روشن اسـت و حمايتگرى اش بسيار است. آن كه از ريشه و اصل اشراف، بزرگان، شير مردان و دليران است. نه كم ريشه است و نه دركارش پُر زحمت و نه در سخنش دروغگو. نه بى ثبات و تند است، و نه كسِل و تنبل . دارنده فرزندان كريم و پدران شريف است . خوشْ آزموده و ستاره درخشان است. تجربه دارِ مشهور و دليرِ نام آور است. در دنيا، زاهد و شيفته آخرت است.
مغيره گفت : اينها، ويژگى هاى امير مؤمنان على است. ۲
۶۸۶.مُروج الذهب :ضرار بن ضمره كه از ياران ويژه على عليه السلام بود، به عنوان نماينده بر معاويه وارد شد. معاويه گفت : على را برايم توصيف كن.
گفت : مرا معاف دار، اى اميرمؤمنان!
معاويه گفت : چاره اى ندارى.
گفت : اگر چاره اى ندارم، بدان كه او به خدا سوگند، دير ترس و قوى پنجه بود. آخرين سخن را مى گفت و به داد، حكم مى كرد. دانش از همه سوى او فَوران مى كرد و حكمت، از اطرافش مى جوشيد. از غذا، درشت آن را و از لباس، كوتاه آن را دوست مى داشت.