خواهى كه رسالت محمّد صلى الله عليه و آله بدان فرا مى خوانْد و براى انكار ستمى كه پشتشان از تازيانه آن مى سوخت ، اسلام آوردند و گروهى پس از پيروزى پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر واقعيت گرايى و نزديك شدن به شخص پيروز ، اسلام آوردند ، چنان كه در مورد بيشتر امويان ، داستان چنين بود.
همه اينها در شرايط گوناگون ـ كه از نظر ارزش و مفهوم انسانى متفاوت است ـ اسلام آوردند و همه در يك مسئله ، يعنى پذيرش منطق و واقعيت موجود ، همگون اند؛ امّا على بن ابى طالب عليه السلام ، مسلمان به دنيا آمده است ، چون او از نظر تولّد و رشد ، از معدن رسالت است و از نظر اخلاق و فطرت ، از خودِ اسلام است و شرايطى كه در آن آنچه را كه در جان خود از روح و حقيقت اسلام پنهان داشته بود ، اعلام كرد ، شرايطى چون شرايط ديگران نبود و ربطى به انگيزه هاى زندگى نداشت. زيرا اسلام على عليه السلام ژرف تر از آن بود كه به شرايط روز ارتباط داشته باشد ، چون از روح وى سرچشمه مى گرفت ، آن سان كه اشيا از معدن هاى خود و آب ها از چشمه سار خويش مى جوشند. چون كودك تا وقتى كه بدون اجازه و مشورت بتواند نماز واجب را ادا كند و به خدا و پيامبرش گواهى دهد ، نمى تواند از آرزوهاى درونى خويش ، تعبير كند .
اوّلين سجده هاى مسلمانان نخستين بر خدايان قريش بود و اوّلين سجده على عليه السلام بر خداى محمّد صلى الله عليه و آله بود.
آرى! اسلام او اسلام كسى بود كه مقرّر شده بود تا بر دوست داشتن خير ، رشد كند و در سايه توجّه پيامبر صلى الله عليه و آله ببالد و پس از او پيشواى دادگران گردد و ناخداى كشتى در درياى گرداب ها و موج ها شود. ۱
از مجموع آنچه آورديم ـ كه اندكى بود از بسيار و حقايق تأييدكننده بسيارى را بر آنچه آورديم ، در اين مجموعه توان ديد ـ نكاتى دانسته مى شود: