751
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

فصل دوم : بازگشت خورشيد براى امام على عليه السلام

الف ـ كسى كه خورشيد برايش بازگشت

۸۴۳.امام صادق عليه السلام :روزى به هنگام عصر ، يك گلّه اسب بر سليمان بن داوود عليهماالسلامعرضه شدو وى به بررسى آنها پرداخت ، تا آن كه خورشيد ، ناپديد شد . به فرشتگان فرمود : خورشيد را براى من برگردانيد تا نمازم را در وقت آن ، بگزارم .
آنان ، خورشيد را برگرداندند . آن گاه ، وى برخاست و پاها و گردنش را مسح كردـ كه اين شيوه وضوى آنان براى نماز بود ـ و به آن دسته از يارانش كه نمازشان قضا شده بود ، فرمان داد چنين كنند .
سپس ايستاد و نماز گزارد . هنگامى كه از نمازْ فارغ شد ، خورشيدْ پنهان شد وستاره ها طلوع كردند . اين ، [ همان ]كلام خداى عز و جل است كه : «و سليمان را به داوود بخشيديم . چه نيكو بنده اى! به راستى ، او توبه كار بود . هنگامى كه [ طرف ]غروب ، اسب هاى اصيل را بر او عرضه كردند ، [ سليمان ]گفت : به راستى كه من دوستىِ اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم ، تا [ هنگام نماز گذشت و ]خورشيد در پس حجاب ظلمت شد . [ سپس گفت :] خورشيد را نزد من باز گردانيد . پس ، شروع كرد به دست كشيدن بر ساق ها و گردن ها»۱ . ۲

1.ص : آيات ۳۰ ـ ۳۳ .

2.الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ سُلَيمانَ بنَ داوودَ عليه السلام عُرِضَ عَلَيهِ ذاتَ يَومٍ بِالعَشِيِّ الخيَلُ ، فَاشتَغَلَ بِالنَّظَرِ إلَيها حَتّى تَوارَتِ الشَّمسُ بِالحِجابِ ، فَقالَ لِلمَلائِكَةِ : رُدُّوا الشَّمسَ عَلَيَّ حَتّى اُصَلِّيَ صَلاتي في وَقتِها ! فَرَدّوها ، فَقامَ فَمَسَحَ ساقَيهِ وعُنُقَهُ ، وأمَرَ أصحابَهُ الَّذينَ فاتَتهُم الصَّلاةُ مَعَهُ بِمِثلِ ذلِكَ ـ وكانَ ذلِكَ وُضوءَهُم لِلصَّلاةِ ـ ثُمَّ قامَ فَصَلّى ، فَلَمّا فَرَغَ غابَتِ الشَّمسُ وطَلَعَتِ النُّجومُ . ذلِكَ قَولُ اللّه ِ عَزَّ وجَلَّ : «وَ وَهَبْنَا لِدَاوُدَ سُلَيْمَـنَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِىِّ الصَّـفِنَـتُ الْجِيَادُ * فَقَالَ إِنِّى أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّى حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ * رُدُّوهَا عَلَىَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ» (كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۱ ص ۲۰۲ ح ۶۰۷) .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
750

به اوّلى داده بود ، به وى داد .
جوان گفت : به خدا سوگند كه عدالت به خرج ندادى!
على عليه السلام به وى فرمود : «اگر دروغ مى گويى ، خداوندْ پادشاهىِ جوان ثَقَفى رانصيبت كند!».
سپس فرمود : «خداوندا! من از اينان خسته شده ام و آنان هم از من خسته شده اند .پس ، بهتر از اينان را نصيبم كن و به جاى من ، كسى را كه براى آنان مايه شرّ است ، بر آنها مسلّط گردان» .
آن جوان به دوران حاكميّت حَجّاج رسيد و حَجّاج ، وى را كُشت . ۱

1.شرح الأخبار : ج ۲ ص ۲۹۰ ح ۶۰۵ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 165191
صفحه از 896
پرینت  ارسال به