به واقع ، با اين همه ، پيامبر صلى الله عليه و آله تداوم حركت خود را در اهل بيت عليهم السلام مى نگرد ، و پس از خود ، اين رسالت را به دوش برجسته ترين مصداق اهل بيت ، على عليه السلام مى نهد ، و هرگونه رويارويى با وى را «مواجهه» با خويش تلقى مى كند .
چگونه مى توان جامه زيباى ايمان به تن و دل در گرو خداوند داشت و على عليه السلام را ـ كه غرق در ايمان به خداوند و برترين عاشق و عابدِ اللّه و والاترين جلوه باور و ايمان است دوست نداشت؟! و اين است راز سخن بلند مولا عليه السلام كه فرمود :
لَو ضَرَبتُ خَيشومَ المُؤمِنِ بِسَيفي هذا عَلى أن يُبغِضَني ما أبغَضَني ، ولَو صَبَبتُ الدُّنيا بِجَمّاتِها عَلَى المُنافِقِ عَلى أن يُحِبَّني ما أحَبَّني ، وذلِكَ أنَّهُ قُضِيَ فَانقَضى عَلى لِسانِ النَّبِيِّ الاُمِّيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ : يا عَلِيُّ! لا يُبغِضُكَ مُؤمِنٌ ولا يُحِبُّكَ مُنافِقٌ .۱چنانچه با شمشيرم بر بينى مؤمن بكوبم تا مرا دشمن بدارد ، هرگز با من دشمنى نمى ورزد ؛ چنانچه تمام دنيا را در اختيار منافقْ بگذارم تا مرا دوست بدارد ، هرگز مرا دوست نخواهد داشت .
اين ، مقدّر شده و بر زبان پيامبر اُمّى جارى گشته است كه او گفت : «اى على! مؤمن ، تو را دشمن نمى دارد و منافق ، تو را دوست نمى دارد .