791
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

برداشت و برايش دعا كرد . سپس او را به ابن عبّاس برگرداند و فرمود : «آن را بگير ، اى پدر پادشاهان! او را على ناميدم و كنيه اش را ابو الحسن قرار دادم» .
هنگامى كه معاويه به قدرت رسيد ، به ابن عبّاس گفت : حقّ گذاشتن نام و كنيه [ على را بر فرزندانتان ]نداريد . من اين [ فرزندت ]را ابو محمّد كنيه دادم .
و عادت بر اين جارى شد [كه كسى به نام و كنيه على ، نام گذارى نشود] . ۱

ب ـ جعل احاديث در مذمّت وى

۹۱۷.شرح نهج البلاغة :استادمان ، ابو جعفر اِسكافى ـ كه خدا رحمتش كند ـ از دوستداران واقعى على عليه السلام بود و در برتر دانستن وى پافشارى مى كرد . گر چه باور به برترى داشتن على عليه السلام ، در بين همه همكيشان بغدادىِ ما (اهل سنّتْ) شايع بود ؛ ولى ابو جعفر در اين باور ، تندترينِ آنان از نظر سخن و بااخلاص ترين آنان از نظر اعتقاد بود .
ابو جعفر آورده است كه : معاويه گروهى از صحابه و گروهى از تابعيان را به نقل اخبار ناشايست درباره على عليه السلام گمارد تا موجب طعن على عليه السلام و بيزارى جستن از وى گردد و براى آنان در اين كار ، دست مزدى قرار داد كه موجب تشويق آنان به چنين كارهايى مى شد .
آنان ، آنچه را موجب خشنودى معاويه مى گشت ، ساختند ، از جمله آنان [ از صحابه] : ابو هُرَيره ، عمرو بن عاص ، مغيرة بن شعبه ؛ و از تابعيان ، عروة بن زبير بودند . ۲

ج ـ گسترش دشنامگويى به او

۹۱۸.امام على عليه السلامـ در توصيف معاويه ـ: آگاه باشيد كه پس از من ، مردى گلوگشاده و

1.الكامل ، مبرّد : ج۲ ص۷۵۶ .

2.شرح نهج البلاغة : ج۴ ص۶۳ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
790

كار به جايى كشيد كه در آن براى هيچ خردمندى شبهه اى نمى ماند ، به گونه اى كه اگر كسى مى خواست روايتى از امير مؤمنان روايت كند ، نمى توانست نام و نسب او را به روايت ، ضميمه كند و مجبور بود كه بگويد : يكى از اصحاب پيامبر خدا براى من حديث كرد يا بگويد : مردى از قريش برايم نقل كرد . بعضى هم مى گفتند : ابو زينب ، برايم حديث كرد . ۱

۹۱۵.الإرشادـ در بيان مظلوميت امير مؤمنان عليه السلام ـ: زمامدارانِ ستمكار ، كسانى را كه او به نيكى ياد مى كردند ، زير شلّاق مى گرفتند و حتّى به خاطر آن ، گردنشان را مى زدند و مردم را به اعلام بيزارى از وى وا مى داشتند .
رسم بر آن شده بود كه به هيچ شكل از على عليه السلام به خوبى ياد نشود ، چه رسد به اين كه از فضايل (برترى هاى) او ياد شود ، يا مناقب (بزرگوارى هاى) او گزارش گردد و يا درباره حقّانيت او استدلالى صورت گيرد . ۲

۹۱۶.الكامل ، مبرّدـ به نقل از ابو العبّاس ـ: درباره على بن ابى طالب ـ كه رحمت خدا بر او باد ـ روايت شده است كه وى در هنگام نماز ظهر ، عبد اللّه بن عبّاس را نديد . به ياران خود فرمود : «چرا ابن عبّاس نيامده است؟».
گفتند : بچّه دار شده است .
هنگامى كه على عليه السلام نماز را خواند ، فرمود : «نزد ابن عبّاس برويم» .
آن گاه ، نزد وى رفت و به وى تبريك گفت و فرمود : «خداوندِ بخشاينده را شكر مى گزارم . خداوند در آنچه به تو داده است ، براى تو بركت قرار دهد . نامش را چه گذاشته اى؟».
ابن عبّاس گفت : آيا رواست كه من ، قبل از تو ، وى را نام گذارى كنم؟
ابن عبّاس ، بچّه را خواست و نزد على عليه السلام آورد . على عليه السلام بچه را گرفت و كام وى را

1.الإرشاد : ج۱ ص۳۱۰ .

2.الإرشاد : ج۱ ص۳۱۱ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 163623
صفحه از 896
پرینت  ارسال به