793
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

به حمد و ثناى خداوند مى پرداخت و سپس از على بن ابى طالب عليه السلام ياد مى كرد و او را دشنام مى گفت .
يك روز كه كسى از مردم واسطْ مرده بود ، در ميان آنان حضور يافتم . سخنرانشان برخاست و به حمد و ثناى خداوند پرداخت و آن گاه از على عليه السلام ياد كرد و وى را دشنام گفت . گاوى از راه رسيد و دو شاخش را روى دو سينه وى گذاشت و او را به ديوار چسباند و آن قدر فشار داد تا او را كُشت . سپس برگشت و راه خود را از چپ و راست بين مردم ، باز كرد و به هيچ كسى حمله نكرد و آزار نرساند . ۱

د ـ شكنجه كردن دوستداران او و آواره ساختن و كشتن آنان

۹۲۱.شرح نهج البلاغة :روايت شده است كه محمّد بن على باقر عليه السلام به يكى از ياران خود گفت : «فلانى! چقدر از قريش و حمايت آنان از هم عليه ما ستم ديديم و شيعيان و دوستداران ما چه قدر ستم ديدند!
پيامبر خدا در گذشت و به مردم ، خبر داده بود كه ما سزاوارترينِ مردم [ در سرپرستى ]بر آنان هستيم . قريش ، عليه ما همدست شدند تا آن كه حكومت را از سر جاى خودش بيرون بردند و با همان حق و حجّت ما ، بر ضدّ انصارْ استدلال نمودند . آن گاه ، حكومت را دست به دست گرداندند تا اين كه به ما باز گشت ؛ ولى باز ، بيعت ما را شكستند و عليه ما جنگ به راه انداختند ؛ و صاحب حكومت (على عليه السلام ) ، همواره در سختىِ فزاينده بود تا آن كه كشته شد .
آن گاه با پسرش حسن عليه السلام بيعت شد و با او پيمانْ بسته شد ؛ ولى بعدا به وى نيرنگ زدند و او را تسليم كردند . عراقيان به وى هجوم آوردند ، تا آن جا كه خنجرى در پهلويش فرو بردند و اردوگاهش را غارت كردند و خلخال مادران فرزندانش را بردند تا اين كه با معاويه مصالحه كرد و خون خود و خاندان بسيار اندك خويش را حفظ كرد .

1.المناقب ، ابن مغازلى : ص۳۹۱ ح۴۴۵ .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
792

شكم گُنده بر شما چيره خواهد گشت ؛ هر چه بيابد ، مى خورد و هر چه نيابد ، مى خواهد . او را بكشيد و [ البته] هرگز او را نخواهيد كشت!
بدانيد كه او شما را به دشنام گفتن به من و بيزارى جستن از من ، فرمان خواهد داد . امّا دشنام گفتن ، مرا دشنام بگوييد ، كه براى من موجب تزكيه و براى شما [مايه ]نجات خواهد بود . و امّا بيزارى جستن ، از من بيزارى مجوييد ، كه من بر فطرت به دنيا آمدم و به ايمان و هجرت ، [ بر همه شما] سبقت جستم . ۱

۹۱۹.المناقب ، ابن شهر آشوب :طبق آنچه نزد اهل علم ، ثابت شده است ، ريشه دشنام گفتن به وى اين است كه معاويه فرمان داد تا او را بر منبرها لعن كنند .
ابن عبّاس در اين باره با معاويه حرف زد .
معاويه گفت : هرگز! اين مربوط به دين است(!) و نمى شود آن را ترك كرد . آيا او نسبت به پيامبر خدا ، متقلّب و نسبت به ابو بكر ، بدگو و نسبت به عُمَر ، سرزنشگر و نسبت به عثمان ، خواركننده نبود؟!
ابن عبّاس گفت : آيا على را بر منبرها دشنام مى گويى ، در حالى كه وى آنها (منبرها)را با شمشير خود بر افراشت؟
معاويه گفت : اين كار را رها نخواهم كرد تا بزرگ ترها با آن بميرند و كوچك ترها با آن ، بزرگ شوند . ۲

۹۲۰.المناقب ، ابن مغازلىـ به نقل از ابو معاويه (هُشَيم بن بشير واسطى) ـ: در روزگار بنى اميّه ، سخنرانانِ شام را در واسط ۳ ديدم.هر گاه كسى از مردمِ آن جا مى مُرد، سخنرانشان

1.الإمام عليّ عليه السلام ـ في وَصفِ مُعاوِيَةَ ـ : أما إنَّهُ سَيَظهَرُ عَلَيكُم بَعدي رَجُلٌ رَحبُ البُلعومِ ، مُندَحِقُ البَطنِ ، يَأكُلُ ما يَجِدُ ، ويَطلُبُ ما لا يَجِدُ ، فَاقتُلوهُ ، ولَن تَقتُلوهُ ! ألا وإنَّهُ سَيَأمُرُكُم بِسَبّي ، وَالبَراءَةِ مِنّي ! فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبّوني ؛ فَإِنَّهُ لي زَكاةٌ ، ولَكُم نَجاةٌ ، وأمَّا البرَاءَةُ فَلا تَتَبَرَّؤوا مِنّي ؛ فَإِنّي وُلِدتُ عَلَى الفِطرَةِ ، وسَبَقتُ إلَى الإيمانِ وَالهِجرَةِ (نهج البلاغة : خطبه ۵۷) .

2.المناقب ، ابن شهر آشوب : ج۳ ص۲۲۲ .

3.واسِط ، شهرى است كه حَجّاج ، آن را بنيان گذاشت و آن بين بصره و كوفه قرار دارد و از هر كدام ، پنجاه فرسنگْ فاصله دارد (معجم البلدان : ج ۵ ص ۳۴۷) .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 163431
صفحه از 896
پرینت  ارسال به